غزل سبکباران ساحلها – فال حافظ
غزل سبکباران ساحلها – فال حافظ
غزل سبکباران ساحلها – غزل الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها – غزل 1 حافظ
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
به بوی نافهای کاخر صبا زان طره بگشاید
ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد میدارد که بربندید محملها
به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
که سالک بیخبر نبود ز راه و رسم منزلها
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها
همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر
نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفلها
حضوری گر همیخواهی از او غایب مشو حافظ
متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها
غزل شماره 1 حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
نتیجه تفال غزل شماره 1 حافظ :
1- ساده بینی و سهل انگاری در امور زندگی مسائل را پیچیده تر و دشوارتر میکند. دیدگاهت را نسبت به اطرافت عمیق تر کن و بر آسایش امروزی تکیه مکن که گذراست. به فکر آینده باش و اگر میخواهی به مقصود خود برسی دست از خودخواهی و یکدندگی بردار و هرگز از یاد خدا غافل مشو و در تصمیم گیری های مهم با افراد با تجربه مشورت کن و به نصایح آنها عمل کن.
2- از مشکلات نهراسید و ناامیدی را کنار بگذارید. درست است که زندگی همیشه به کام شما نمی چرخد اما با مشورت با افراد دانا می توانید مشکلات را حل کرده و از سختی ها عبور کنید. به زودی روزهای سختی و غم می گذرد و به مراد دل خواهید رسید. به خداوند توکل کنید. اسرار خود را برای هرکسی فاش نکنید و از راه راست منحرف نشوید.
3- سختیها و مشکلات دنیا گذرا هستند، پس نترس و هیچگاه ناامید نشو. کارها همیشه آنطوری که تو فکر میکنی انجام نمیشود بنابراین با مشورت و همکاری دیگران برای رفع مشکلاتت تلاش کن. رازی که در دل داری را برای کسی فاش مکن و سعی کن از مسیر درست منحرف نشوی. با توکل به خدای متعال به همه چیز خواهی رسید.
معنی و تفسیر غزل شماره 1 حافظ – معنی غزل الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
بیت اول
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
این بیت ملمع است و مصراع اول را از یزید میدانند ولی علامه قزوینی این انتساب را کار دشمنان حافظ میداند تا خوانندگان را به حافظ بدبین کنند.
معنای بیت چنین است: هان ای ساقی، جام باده را به گردش آور و با دست خود آن را به دست من برسان. چه اینکه عاشقی نخست سهل و ساده به نظر آمد، اما در این راه سختیهایی رخ داد.
اینکه عشق در نگاه اول آسان نماست ولی خطرها و مشکلات زیادی در پی دارد، از مضامین تکراری در اشعار حافظ است. از آن جمله میتوان به بیت «ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست / عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد» در غزل «نقد صوفی نه همه صافی بیغش باشد» و بیت «تحصیل عشق و رندی آسان نمود اول / آخر بسوخت جانم در کسب این فضایل» در غزل «هر نکتهای که گفتم در وصف آن شمایل» اشاره نمود.
✦✦✦✦
بیت دوم
به بوی نافهای کاخر صبا زان طره بگشاید
ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها
به امید نافهای بویا که عاقبت باد بهاری از خم گیسوی آراسته و مشکبوی یار بگشاید، دلهای عاشقان از رنج انتظار خون شد.
به بیان دیگر زلف او در برابر باد صبا مقاومت میکرده و اجازه نمیداده که باد صبا آن را بگشاید تا بوی خوش گیسوی او تسلیبخش دل عاشقان باشد. پس دلهای بسیاری از شدت انتظار و بیقراری خون و طاقتها طاق شد.
واژه «بو» در این بیت به معنای رایحه و نیز معنای امید و آرزو بکار گرفته شده است.
واژه «تاب» به دو معنای پیچ و شکن (زلف) و رنج و شکنج (عاشقان) اشاره دارد.
واژه «مشکین» هم رنگ سیاه و هم منسوب به مشک و دارای بوی مشک معنا میدهد.
نافه: کیسه مشک. برای مطالعه بیشتر درباره نافه به معنی بیت دوم از غزل شماره ۳۰ حافظ مراجعه کنید.
✦✦✦✦
بیت سوم
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد میدارد که بربندید محملها
در اقامتگاه یار مرا زندگی و خوشی با ایمنی و آسودگی ممکن نیست؛ چرا که زنگ کاروان صدا میزند: برای کوچ کردن کجاوهها را بر پشت چهارپایان قرار دهید و بار خود را ببندید.
برخی عیش را به معنای «زندگی» نیز گرفتهاند اما در این غزل «خوشی و خوشگذرانی» مناسبتر است.
✦✦✦✦
بیت چهارم
به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
که سالک بیخبر نبود ز راه و رسم منزلها
اگر پیر مغان (رهبر طریق روحانی) در طی مراحل سلوک به تو فرمان دهد که سجاده را برخلاف شرع به می آغشته کن، بپذیر هرچند که حکمت آن را ندانی. چراکه پیر سالک از طریقه رهروی نیک آگاه است.
نظیر این تعبیر در بیت «چو پیر سالک عشقت به می حواله کند / بنوش و منتظر رحمت خدا میباش» در غزل «به دور لاله قدح گیر و بیریا میباش» نیز تکرار میشود.
حافظ برای رفع «ریا و ریاکاری» به شراب که در نظر زاهدان ریایی نجس است اشاره میکند و آن را مایه پاکی سجاده میداند.
پیر مغان را در دو معنای «رهبر زرتشتیان» و «پیر میفروش» تعبیر کردهاند و بهاءالدین خرمشاهی معنای دوم را صحیحتر میداند.
✦✦✦✦
بیت پنجم
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها
در این شب تاریک، ترس غرق شدن و غرقابی این چنین ترسناک گرفتاریم؛ دل آسودگان و آسوده خاطران حال ما را نمیدانند.
✦✦✦✦
بیت ششم
همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر
نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفلها
کارم یکسره از خودرائی و خودکامگی به رسوایی و زشتنامی منتهی شد، رازی که بر سر انجمنها گفته شود، پنهان نمیماند.
✦✦✦✦
بیت هفتم
حضوری گر همیخواهی از او غایب مشو حافظ
متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها
اگر جمعیت خاطر و فراغ دل میجویی، از یاد محبوب هیچگاه غافل مباش. هرگاه کسی را که دوست میداری دیدار کنی، دنیا و اسباب آن را فروگذار و رها کن.
غایب بودن به معنای حضور قلب نداشتن در محضر او است و برخی گفتهاند کسی که خودپرستی پیشه کرد، همه توجهاش را به خود میدهد و از دوست غایب میشود پس مصراع اول کنایه به دوری از خودپرستی است و در مصراع بعد به دوری از دنیا اشاره میکند. یعنی برای رسیدن به آنکه دوست داری، از خودت و از دنیاپرستی دست بکش.
ممنون از مقاله خوبتون