غزل شمع آفتاب – فال حافظ
غزل شمع آفتاب – فال حافظ
او در ادامه از روزگار وصال یاد کرده و اقرار میکند صبر ندارد. فال حافظ با معنی و تعبیر کامل و تفسیر بیت به بیت غزل شماره دو حافظ را در تحقیقستان بخوانید.
غزل شمع آفتاب – غزل صلاح کار کجا و من خراب کجا – غزل 2 حافظ
صلاح کار کجا و من خراب کجا
ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا
چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را
سماع وعظ کجا نغمه رباب کجا
ز روی دوست دل دشمنان چه دریابد
چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا
چو کحل بینش ما خاک آستان شماست
کجا رویم بفرما از این جناب کجا
مبین به سیب زنخدان که چاه در راه است
کجا همیروی ای دل بدین شتاب کجا
بشد که یاد خوشش باد روزگار وصال
خود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا
قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست
قرار چیست صبوری کدام و خواب کجا
غزل شماره 2 حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
نتیجه تفال غزل شماره 2 حافظ :
1- مصلحت کار انسان را جز خدا کسی نمی داند و گاهی نفع تو در آن اموری است که اتفاق می افتد نه آنچه که تو انتظارش را داری. بدان که هر صورت زیبایی، سیرت زیبا ندارد و گاهی پشت این زیبایی های ظاهری دام هایی نهفته است که انسان را اسیر خود میکند.
2- هرکسی معنای عشق و محبت را نمی فهمد ، پس در انتخاب مسیر زندگی خود تا آنجا که میتوانی دقت و حوصله به خرج بده، زیرا عجله در کارها جز پشیمانی سودی نخواهد داشت.
3- دلی پاک داری و همواره نیتهای تو خیرخواهانه هستند. افراد ریاکاری هستند که با سنگاندازی مانع حرکت تو میشوند. از دو رنگی و ریاکاری اطرافیانت رنج میبری و در این فکر هستی که چگونه با افراد دورو و نیرنگباز اطرافت رفتار کنی. درمان این افراد فقط به دست خدا ممکن است، پس به جای غصه خوردن سعی کن در انتخاب دوستان و همنشینان تجدید نظر کنی.
4- صبر و بردباری کلید حل تمامی مشکلات است، میتوانی با کمی تفکر و اندیشه کارهای خود را به خوبی پیش ببری. ناامیدی را از خود دور کن و به لطف خداوند بزرگ امیدوار باش. هرچند از دوری یار (یا مقصود خویش) بیخواب و بیقرار هستی ولی برای رسیدن به اهداف خود تقوی پیشه کن که روز وصال بسیار نزدیک است.
معنی و تفسیر غزل شماره 2 حافظ – معنی غزل صلاح کار کجا و من خراب کجا
بیت اول
صلاح کار کجا و من خراب کجا
ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا
مصلحت طلبی و سودجویی زاهدان ریایی از منِ مستِ خرابِ هستیباخته دور مینماید. بنگر که فرق میان این دو شیوه بسیار است.
واژه «خراب» به معنای مست لایعقل و بیخود شده از شراب، در شعر حافظ بارها بکار رفته است. از آن جمله «چه گویمت که به میخانه دوش مست و خراب» در غزل با مطلع «بیا که قصر امل سخت سست بنیادست» و همچنین در مصراع «در کنج خراباتی افتاده خراب اولی» که در غزل با مطلع «این خرقه که من دارم در رهن شراب اولی» آورده است.
✦✦✦✦
بیت دوم
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا
دلم از عبادتخانه و جامه پشمینه زاهدان به تنگ آمد و ملول شد. معبد آتشپرستان (به کنایه محفل عارفان و اولیای حق) و شراب خالص کجا هستند؟
معنای اصلی صومعه عبادتگاه راهبان است و در شعر حافظ خانقاه معنی میدهد و با توجه به مصراع دوم متوجه میشویم محلی است که در برابر «دیر مغان» قرار دارد.
خرقه نیز لباس درویشان بود که از پارچههای زبر و خشن دوخته میشد و وصله دار بود. سالوس مردم ظاهرنما و فریبدهنده و شیاد را میگویند. پس خرقه سالوس یعنی خرقه ریایی.
مغان اگرچه همان زردشتیان و آتشپرستان هستند و دیر مغان به معنای عبادتگاه ایشان ولی در اینجا حافظ به کنایه از این محل نام برده است و به دلایل تاریخی درست نیست که حافظ را دارای دیدگاه زردشتی بدانیم.
✦✦✦✦
بیت سوم
چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را
سماع وعظ کجا نغمه رباب کجا
پارسایی و پرهیزگاری زاهدان با وارستگی و قلندری نسبت و پیوندی ندارد. میان شنیدن پند واعظ و نصیحتگو و گوش دادن به آواز رباب فرق بسیار است.
واژه «رندی» و بطور کلی «رند» در شعر حافظ کلمه پربار شگرفی است که در فرهنگ فارسی و شعر شاعران قبل و بعد از او نظیر نداشته است و به سادگی قابل ترجمه نیست.
در زمان معاصر رند معنی متعالی ندارد همانگونه که در زمان حافظ رند به اراذل و اوباش جامعه میگفتند و حافظ به دلیل نگاه انتقادی به امور اجتماعی، به واژه رند معنای متعالی بخشید. مقام رند در شعر حافظ تا آنجا بالا میرود که نماد انسان کامل یا آدم حقیقی میشود.
برای مثال میتوان به بیت «رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس / گویی ولیشناسان رفتند از این ولایت» در غزل با مطلع «زان یار دلنوازم شکریست با شکایت» مشاهده کرد که رند را با «ولی» مترادف گرفته است.
✦✦✦✦
بیت چهارم
ز روی دوست دل دشمنان چه دریابد
چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا
دل سیاه دشمن که مانند چراغ خاموش بدون فروغ ادراک است، به جمال چهره نورانی دوست که مانند شمع فروزان خورشید است، پی نمیبرد.
زیبایی این بیت در آن است که دریافتن دیدار روی دوست را به چشم نسبت نداده است. یعنی چشم دشمنان ممکن است بتواند روی دوست را ببیند ولی دل آنها قادر به دریافتن زیبایی آن نیست چرا که چراغ درک و فهم در آن خاموش است.
✦✦✦✦
بیت پنجم
چو کحل بینش ما خاک آستان شماست
کجا رویم بفرما از این جناب کجا
وقتی که سرمه چشم و مایه روشنایی چشم ما خاک درگاه شماست، بگو از درگاه و آستان منزل شما کجا برویم و کجا را داریم که برویم؟
کحل مادهای بود که در قدیم برای شفای چشم در چشم میکشیدند و از نظر شیمیایی سولفور طبیعی آنتیمون یا جوهر سرب است. امروزه برای سیاه کردن و زیبایی مژگان و ابرو بکار میرود.
واژه «جناب» به معنای درگاه و آستانه خانه است و در شعر حافظ دوباره تکرار شده است، از آن جمله در بیت «پیداست نگارا که بلند است جنابت» که در غزل با مطلع «ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت» قرار دارد.
✦✦✦✦
بیت ششم
مبین به سیب زنخدان که چاه در راه است
کجا همیروی ای دل بدین شتاب کجا
ای دل شتابزده فریفته سیب چانه یار مشو و به چاه زنخدان که در این راه است، بنگر. به کنایه یعنی از آغاز عشقورزی تا رسیدن به وصال باید از چاه خطر گذشت.
بهاءالدین خرمشاهی مینویسد: در سنت شعر فارسی دل عاشق دو آشیانه معروف دارد. یکی پیچ و خمهای زلف یار و دیگری چاه زنخدان و این بیت معنای کنایی دارد و میگوید: فقط محو زیباییهای یک چیز مشو بلکه به مخاطرات و مشکلات هم بیندیش.
✦✦✦✦
بیت هفتم
بشد که یاد خوشش باد روزگار وصال
خود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا
ایام وصال گذشت، یادش بخیر و گرامی باد. ناز و طنازی و شیوه معشوقانه یار چه شد؟ درشتخویی و سرزنش وی کجاست که خواستار آن هستم.
کرشمه و عتاب که در این بیت به دنبال هم آمده است، دو حالت معشوق است.
کرشمه ناز و غمزه و اشاره با چشم و ابرو است، عتاب خشم گرفتن که همراه با ناز و قهر باشد و این خشم برای عاشق نه تنها تلخ نیست بلکه خوشایند است.
✦✦✦✦
بیت هشتم
قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست
قرار چیست صبوری کدام و خواب کجا
ای دوست، امیدوار نباش که حافظ خواب و قرار دل داشته باشد. معنای قرار چیست؟ صبوری کدام است؟ و خواب را کجا میتوان یافت؟