تاریخ شاهان (ماد ها)
تاریخ شاهان (ماد ها)
مادها قومی اریا نژاد بودند که در اغاز قرن هفتم تا پایان قرن هشتم پیش از میلاد،دولت ماده را تاسیس نمودند . انها سرزمین ماد را به دو قسمت تقسیم کردند: نخست ماد بزرگ که مشتمل بر نواحی
مرکزی و غربی ایران تا حدود کردستان و کوه های زاگرس بود و به ان گاهی (مادراگیانا) که ری و اطراف ان را در بر داشت نیز اطلاق می کردند . دوم ماد کوچک که شامل اذربایجان شد . نام قوم ماد و کشور ایشان مکرر در کتیبه های اشوری امده است .
حاکمان ایشان در اوایل کار دست نشانده ی دولت بزرگ اشور بودند و به پادشاهان ان باج میدادند .
بنیانگذار دولت ماد امیری بنام (دیااکو) است . وی در اغاز مردی دهقان بود و چون رفتار و کرداری نیک داشت و به عدالت در میان مردمان رفتار می کرد، مردم اورا به پادشهای بر گزیدند . وی همدان را به پایتختی خود اختیار کرد و در ان بر روی تپه ای هفت قلعه ی تودرتو ساخت و هر یک را به رنگ مخصوصی در اورد . نام این شهر در کتیبه های آشوری آمادانه امده و چون آشوری ها ماده را (آمادا) می خواندند لفظ آنه در اخر این کلمه ، پسوند مکان است و بنابراین یکی از نظرات بر این است که همدان به معنی جایگاه و محل مادها میباشد .
همدان را به زبان پاری هخامنشی (هگمتانه) می گفتند. دیااکو پنجاه سال بر قوم خود حکومت کرد و در این مدت به متحد ساختن طوایف پراکنده ی ماد پرداخت اما چون آشوری ها بر ایران تسلط داشتند و از اتحاد اقوام ایرانی ناراضی بودند ، دیااکو را از حکومت برداشته و اورا به شام تبعید کردند . بعد از او پسرش فروتیش بر تخت پادشاهی نشست . او در صدد اتحاد با دولت اورارتو بر ضد آشور افتاد ولی در نبرد مقابل سپاه جنگ ازموده ی ان دولت تاب مقاومت نیاورد و شکست خورده و در میدان نبرد کشته شد.
به رغم وجود ریشههای مشترک قومی و زبانی متحد کننده ساکنان ماد، هیچ گونه توده قومی یکپارچه دارای زبان واحد، چه قبل و چه پس از ورود هند و اروپاییان در این سرزمین وجود نداشته است. در ادوار گوناگون تاریخ فلات ایران، برخی زبانها با توجه به اوضاع سیاسی روز، گاه اوج میگرفتند، گاه از صحنه تاریخ حذف میشدند، و در این میان دیگر زبانها نقش رهبری را بر عهده میگرفتند.
پاسخ مشخص به این پرسش که سهم زبان هندی اروپاییان در ماد چقدر بوده، دشوار است. زیرا احتمالا به قشر بالای جامعه تعلق داشته و به همین خاطر بر سایر زبانهای این کشور برتری داشته و به اصطلاح زبان رسمی آن محسوب میشده است. در عین حال نباید آن را “زبان مادی” نامید، همان گونه که زبان عربی را که زمانی به شدت در ایران رایج بوده است، نمیتوانیم زبان ایرانی بنامیم.
بعید است که زبان ایرانی هند و اروپایی رایج در ماد چنان به زبان پارسی نزدیک بوده که پارسیها و مادها زبان یکدیگر را بفهمند. منابعی که در دست داریم نشان میدهد زبانی که به عنوان “مادی” معرفی شده است، یعنی زبان ایرانی، اگر هم به زبان پارسی نزدیک بوده، این قرابت به اندازه ای نبوده است تا مادها و پارسها زبان همدیگر را درک کنند. لازم است این را نیز در نظر داشته باشیم که نویسندگان عهد باستان در آستانه آغاز تاریخ میلادی از مردمان و اقوام ماد سخن گفته اند.
هرودوت نیز از اقوامی یاد میکند که به عقیده او جزء تشکیل دهندگان ماد بوده اند. بنابر این تقسیم بندیهای قومی تا اواخر عهد باستان در سرزمین ماد حفظ شده بود. و با توجه همه اینها، هنوز تا آن هنگام ملت تشکل یافته ماد وجود نداشت.
در اعماق تاریخ در محدوده فلات ایران یک زبان کاسپی وجود داشته است که با گذشت قرون متمادی (احتمالا هزاران سال)، زبانهای عیلامی، کاسی، لولوبی و برخی گروهای زبانی دیگر از آن اشتقاق یافتهاند. این احتمال نیز وجود دارد که زبانهای قفقازی، اورال-آلتی، دراویدی و برخی زبانهای دیگر نوعی ارتباط با این زبان اولیه کاسپی داشتهاند. شاید همه خانواده زبانهای فوق از یک زبان پایه بسیار قدیمیتر منشعب شدهاند.
فرایند تشکیل زبانها نیز قطعا پیچیده، طولانی و پرپیچ و خم بوده است. ساختار زبان نباید محصول یک عصر یا دوره خاص تلقی شود. زبان محصول دورههای متمادی است. با انشعاب، پیوند و جدایی اقوام بسیار قدیمی که حامل زبانهای خویشاوند بودند، زبان آنها نیز به اصطلاح دچار اشتقاق و انشعاب میشد.
ف. انگلس عقیده دارد که: «در سرخپوستان شمال آمریکا یک قوم واحد اولیه را مشاهده میکنیم که به تدریج در سطح قاره پراکنده شده است. همانگونه که قومها رشد یاقته و به ملت .
گروه اقوام متعدد تبدیل میشوند، زبانهای آنها نیز متحول میشود، تا جایی که نه تنها برای یکدیگر نامفهوم میشوند، بلکه تفریبا تمامی نشانههای اتحاد اولیه را نیز از دست میدهند.» ک. مارکس نیز همین عقیده را دارد: «تمایل دائمی به انشعاب، ریشه در عنصر تشکیلات قبیلهای دارد، با تمایل به ایجاد اختلاف در زبان تقویت میشود، و این با توجه به وضعیت اجتماعی آنها (یعنی اقوام وحشی و بربر) و وسعت سرزمینهای تحت اختیار آنها، امری حتمی و ناگزیر است
. گرجه زبان شفاهی از نظر ترکیب واژگان، بسیار پایدار، و از نظر فرمهای دستوری بسیار پایدارتر است،اما به هر حال نمیتواند ثابت و بدون تغییر باقی بماند. جدایی مکانی به مرور زمان موجب بروز جدایی زبانی میشود».
بنابرین روشن است که چرا میان زبانهای پیش گفته بهویژه زبانهای کاسپی تفاوتهای زیادی وجود دارد. با وجود این، شباهتهای زیادی نیز میان آنها وجود دارد که تنها با خواستگاه مشترک آنها قابل توضیح است، زیرا «… شباهت آوایی و معنایی در زبانهای جدا از هم و ایزوله نمیتواند خود بخود و به علت فقدان نوعی ارتباط ارگانیک میان خواص اشیاء یا پدیدهها، و بین مجموعه آواها یا واژگان خامل معنا، به وجود آمده باشد».
در گذشته برخی مکتبهای زبان شناسی وقتی توانایی تبیین و تشریح علمی خویشاوندی زبانهای معین را نداشتند، به بازیچه سخیف خود که همانا اختلاط زبانها بود، روی میآوردند. «اختلاط» به اصطلاح، یک روش عمومی بود که به کمک آن به نتایج بسیار نامحتمل و تخیلی چون تبدیل، مثلا «کیمریان» به «سکاها» (اسکیتها) و «یاقثیان» به «ترکان» و … میرسیدند. طرفدان این نظریه به زبان جدید حاصل از «اختلاط» زبانها به دیده محصول فرایند هضم تعدادی زبان در زبانهای دیگر نمیگریستند، بلکه آن را نتیجه فرایند «اختلاط» میدانستند که حاصلش احتمالا بهوجود آمدن زبانهای مشابه است.
اما ثابت شده است که از اختلاط زبانها زبان کیفیت جدیدی که به هیچ یک از زبانهای پیش از اختلاط شبیه نباشد، حاصل نمیشود، بکه معمولا در این فرایند یک زبان غالب میشود و براساس قواعد داخلی خود به پیشرفت و تحول خود ادامه میدهد، و زبان دیگر به تدریج رو به فنا میرود. بنابرین «اختلاط» به هیچ روی نباید برای تبیین خویشاوندی گروههای زبانی بهکار رود. بیتردید خویشاوندی فقط با وحدت منشا فابل تفسیر است. (قابل توجه کسانی که لک را حاصل اختلاط لر و کرد میدانند که طبق این نظریه علمی کاملا رد میشود. لک، مانند دیگر زبانهای زاگرسی که یک ریشه دارند، یکی از زبانهای انشعاب شده از زبان باستانی این منطقه بودهاست.)
گردآوری توسط: تحقیقستان