سیاسی

حماسه سازی و قیام مردم آمل

حماسه سازی و قیام مردم آمل

در سال 1360 تعدادی از افراد اتحادیه کمونیست های ایران اقدام به یک حمله مسلحانه در شهر آمل کردند، اما مردم غیور آمل توانستند در کمتر از 24 ساعت مقاومت و مبارزه، شهرشان را در ششم بهمن همان سال، آزاد کنند.

«در همین داستان آمل که یک حرکت مردمی عجیبی مردم آمل نشان دادند، اینکه امام (رضوان الله تعالی علیه) در وصیتنامه از مردم آمل اسم آوردند، نشان دهندۀ عظمت کار این ها – قشرهای مختلف، حتی زن ها – است.» (بیانات مقام معظم رهبری، 6/ 11/ 1388).

در بحبوحۀ جنگ تحمیلی و درحالی که 15000 کیلومترمربع از خاک جمهوری اسلامی در دست عراق متجاوز بود و بنی صدر نیز مدام بر بحران داخلی کشور و بن بست ایجاد شده در جنگ می افزود، «اتحادیه کمونیست های ایران» با الهام از اندیشه مائوئیستی، درصدد برآمدند با حرکت از جنگ شهر آمل را به تصرف درآورده و اعلام استقلال کنند. اما مقاومت مردم آمل و دادن 11 شهید موجب شد تا جبهۀ سومی که قرار بود به جبهه های جنوب و کردستان اضافه شود، در کمتر از 24 ساعت، متلاشی شود.

سردار شعبانی فرماندۀ سپاه شهرستان آمل در سال 60 در خصوص ایدۀ جبهۀ سوم توضیح می دهد: «ناصر میرریاحی از رهبران اتحادیۀ کمونیست ها مبدع این تز بود. او معتقد بود که عراق در جنگ تحمیلی، بخش عمده ای از امکانات و نیروی نظامی ایران را در جبهۀ اول به خود مشغول کرده است. مبارزات کردها در کردستان، جبهۀ دوم علیه نظام اسلامی می باشد. بنابراین با ایجاد جبهۀ سوم، “اتحادیه کمونیست ها” می تواند در یک جنگ بدون مقاومت، نظام نوپای سیاسی را به ورطۀ سقوط بکشاند. به همین خاطر رهبران شورشگر اتحادیۀ کمونیست ها، جنگل های منطقۀ عمومی جنوب غربی شهر آمل را انتخاب کرده و به جولان در آن پرداختند.»

انتخاب مناطق شمالی کشور، -چه در گیلان و چه در مازندران- به دلیل فعالیت های حزب توده، وجود اندیشه های کمونیستی و نیز ذهنیتی که از جنگ های چریکی و دهقانی نظیر ماجرای سیاهکل در قبل از انقلاب وجود داشت، مکان مناسبی برای انجام جنگ های چریکی بود. پس از انقلاب نیز، به اقتضای جوانی انقلاب و فضای باز سیاسی ناشی از آن، فعالیت های گروهک ها، منافقین و کمونیست ها که در ظاهر جوان هایی را هم جذب خویش کرده بودند، دست به دست هم داد تا دشمن به دنبال اجرای طرح هایی در جنگل باشد.

چند گروه بودند که از حرکت های بنی صدر و منافقین حمایت می کردند. اما وقتی بنی صدر به همراه سرکردۀ منافقین فراری شد، آن ها به دنبال یک قیام فوری بودند؛ یعنی می گفتند که ما باید به هر شکل ممکن، ضربه ای اساسی به جمهوری اسلامی بزنیم؛ مانند گروه “رنجبران”، “اشرف دهقان”، “مجاهدین خلق (منافقین)” و “اتحادیه کمونیست های ایران” گروه رنجبران بیشتر در گرگان فعالیت می کردند. اشرف دهقان بیشتر در جنگل های نور، قائم شهر، ساری و… بودند. منافقین نیز در لاهیجان، قائم شهر و عده ای هم در بابل مستقر بودند. حوزۀ فعالیت اتحادیۀ کمونیست ها نیز بیشتر در آمل و در بیست کیلومتری این شهر، در منطقه ای به نام “مَنگُل درّه” بود.

حادثۀ شش بهمن آمل برآمده از طراحی “اتحادیه کمونیست های ایران” گروه بود که خود را سربداران جنگل می نامیدند. اما اهداف آن ها برای انجام این شورش یا به زعم خودشان قیام، مطرح کردن خود در سطح کشور و حضور فعال سیاسی، ایجاد زمینه هایی برای جلب حمایت خارجی و نیز ایجاد رعب و وحشت در دل نظام بود. آن ها می خواستند به دلیل اهمیت شهر آمل در استان مازندران به عنوان مدخل ورودی استان و نزدیکی این شهر به تهران، شهر را تصرف کرده، اعلام استقلال کنند. پس از آن هم به زعم خودشان با همراهی مردم آمل به تهران حمله کنند. آن ها معتقد بودند که مردم آمل منتظر یک جرقه اند و اگر ما حمله کنیم، مردم هم همراه ما می شوند و بعد برای حمله به تهران و بخش هایی از مازندران آماده می شویم. حتی در سازماندهی عملیاتی خود، گروه هایی را طراحی کرده بودند که مردم را همراه با خود کنند. ضمن این که آن ها فکر می کردند که آمل به عنوان منطقۀ امن، نقطۀ آغاز و سرپلی باشد برای مبارزه با جمهوری اسلامی.

«همراه کردن مردم طبق طرح آن ها، شبیه مدل مائو در چین بود. آن ها معتقد بودند که دشمنان اصلی ما در شهرها هستند. ما به وسیلۀ تسلط بر روستاها و اتصال آن ها به یکدیگر شهرها را تهدید کرده و به تدریج فتح کرده و به سمت مرکز حرکت کنند. همان کاری که مائو در چین انجام داد و با اتصال روستاهای دهقانی به هم و پی ریزی یک راه پیمایی بزرگ، پکن را فتح کرد. ضمن این که در روستاهای آمل به دلیل ییلاق و قشلاق کردن مردم آمل، در زمان سرما هم که روستاها خالی از سکنه بود، مواد غذایی در خانه ها موجود بود که آن ها می توانستند با همکاری چند نفر از بومی ها، وارد روستا شده از این امکانات استفاده کنند… اشتباهشان نیز همین تصور غلط بود که مردم با آن ها همراهی می کنند، غافل از این که اصلاً مردم آن ظرفیتی را که آن ها فکر می کردند، برایشان فراهم نکردند. هرچند اسمشان هم فدایی خلق بود و تصورشان هم این بود که می خواهند خلق را از زیر یوغ حکومت دربیاورند، اما تحلیل ها و اخبار آن ها از مردم آمل غلط بود. در روز شش بهمن ماه سال 60 به گونه ای شد که مردم خودشان آن ها را می گرفتند و تحویل ما می دادند.»

اما آغاز مرحلۀ عملیاتی آن ها، تقریباً ساعت 11، 12 شب پنجم بهمن بود که به تدریج حدود 100 نفر از آن ها وارد شهر می شوند و در خانۀ یکی از اعضای اتحادیه جمع می شوند. نقشۀ آن ها به این شکل بود که گروهی مأمور تصرف سپاه بودند. گروهی باید مقر بسیج را می گرفتند. گروه دیگر وظیفۀ تصرف فرمانداری و دادگاه انقلاب را بر عهده داشتند. یک گروه هم که می خواستند جادۀ هراز را ببندند. اما همان طور که اشاره شد، گروهی نیز باید مردم را همراه می کردند. برای این امر، روستایی به نام “اسپی کلا” را انتخاب کرده که از آن جا به شهر حمله کنند و تهاجم این گروه به آمل، با شلیک آرپی جی آغاز می شود.

آنچه که در همان ابتدا مشخص شد، اشتباه استراتژیک آن ها تلقی همراهی مردم بود؛ به طوری که در عمل و در همان آغاز درگیری ها، مردم به صورت خودجوش تا ساعت 4 صبح با آن ها درگیر شدند، به طوری که حتی نتوانستند وارد مقر بسیج شوند و چند نفر از آن ها نیز کشته شدند. پس از اولین هستۀ مقاومت مردمی، به تدریج نیروهای نظامی و مردمی از شهرهای اطراف مثل بابلسر، محمودآباد، قائم شهر، بابل، لاهیجان و… وارد آمل شده و شروع به سنگر سازی و رساندن مهمات کردند. برای اتحادیۀ کمونیست ها باورپذیر نبود که حتی بانوان نیز نظیر روزهای انقلاب، به صحنه آمده اند و کمک می کنند. یک عده سنگر درست می کردند، عده ای کیسۀ شن می آوردند، یک عده آذوقه می دادند، گروهی کمک های امدادی می کردند. این حضور مردم، آن ها را با موجی از حمایت های مردمی از نظام مواجه کرد. آن ها در تحلیل خود از اوضاع اجتماعی و سیاسی شهر آمل اشتباه کردند. این شهر ریشۀ مذهبی داشت و زمانی مرکز علویون بود. شهری عالم پرور و دارای شخصیت ها و مراجع دینی و علمی فراوان بود اما آن ها فکر نمی کردند که آمل این گونه در برابرشان بایستد.

آمل تقریباً تا غروب ششم بهمن ماه پاک سازی شد و محور هراز هم پس از حدود سی چهل ساعت باز شد. در مجموع نتوانستند کاری پیش ببرند و یکی پس از دیگری به درک واصل شده و خیلی هاشان نیز دستگیر شدند. با زحمات عملیاتی و اطلاعاتی، تقریباً تمام عناصر این اتحادیه که به جنگل ها و شهرهای دیگر فرار کرده بودند، دستگیر شدند.

در آستانۀ اولین سالگرد حمله نیروهای اتحادیۀ کمونیست های ایران (سربداران) به شهر آمل که موجب کشته شدن 40 تن از مردم، نیروهای بسیج، سپاه و نیروی انتظامی شد، حکم اعدام 22 تن از وابستگان به این سازمان پس از جلسات محاکمه که از 18 تا 22 دی ماه 1361 در شعبۀ اول دادسرای انقلاب اسلامی مرکز برگزار شده بود، صادر و در حضور مردم آمل اجرا شد. (روزنامه کیهان، 9/ 11/ 1361، ص 1)

امام خمینی (ره) با ارج نهادن به این حرکت مردمی در بیانات خویش فرمودند:

«شما ملاحظه فرمودید که این ها در داخل تبلیغات زیاد می کردند، به خارج هم که رفتند تبلیغات زیاد می کنند؛ به این که مردم در اختناق اند و خودشان همه مخالف اند با جمهوری اسلامی. در صد، شش تا موافق دارد جمهوری اسلامی، یا فوقش ده تا، ولی سایرین همه موافق منفی و مخالف هستند. و دیدند که همۀ آمالشان را به شمال دوخته بودند و بیشتر تبلیغات این بود که شمال دیگر تقریباً صددرصد مخالف با جمهوری اسلامی هستند. و این ها همۀ قوای شان را جمع کردند و به آمل آن حملۀ وحشیانۀ غافل گیرانه را کردند، به امید این که مردم آمل هم با آن ها هم دست بشوند و آمل را مرکز استان قرار بدهند و بعد مازندران و جاهای دیگر و رشت و همۀ جاها را بگیرند و جلو بروند. این ها به خیال خودشان با دست ملت می خواستند که – همان ملتی که آن ها تراشیدند که مخالف اند با جمهوری اسلامی- با این ها بیایند و مرکز را هم بگیرند و حکومت را تغییر بدهند و بعد هم هرطوری که دلشان می خواهد عمل بکنند، مرتجعین را هم از بین ببرند! وقتی مواجه شدند با مخالفت مردم – مهم مخالفت مردم بود- [شکست خوردند] و ما باید تشکر کنیم از شهر آمل و آن مردم فداکار که مع الأسف، خوب عده ای را هم شهید دادند، لکن خوب این مطلب را ثابت کردند که آن جایی که شما تمام آمالتان به آن جا بود با شما مخالف اند؛ حالا شما می خواهید بیایید قم؟ می خواهید بیایید تهران، جاهای دیگر؟»

حضرت آیت الله خامنه ای نیز در دیدار هزاران نفر از مردم استان مازندران در 6/ 11/ 1388، که به مناسبت حماسۀ ششم بهمن مردم آمل در سال ۱۳۶۰ برگزار شد، با اشاره به نقش آفرینی مردم مؤمن و انقلابی آمل در حادثۀ ششم بهمن ۱۳۶۰ افزودند:

«قضیۀ ششم بهمن آن قدر اهمیت داشت که امام بزرگوار ما آن را در وصیتنامۀ تاریخی خود هم مندرج کردند، آن را یادگار گذاشتند؛ یعنی فراموش نشود. حالا چرا فراموش نشود؟ برای اینکه حوادث تاریخی، هم درس است، هم عبرت است…»

ایشان با تأکید بر لزوم درس و عبرت گرفتن از حوادث مختلف انقلاب اسلامی، به ویژه حماسۀ ششم بهمن مردم آمل، خاطرنشان کردند:

««هزار سنگر» یعنی چه؟ ظاهر قضیه این است که در درون شهر، مردم در مقابل گروه های اشرار و متجاوز سنگر درست کردند – حالا یا هزار تا، یا بیشتر یا کمتر – اما من یک تفسیر دیگری دارم: این سنگرها سنگرهای درون خیابان ها نیست، این سنگر دل هاست؛ هزار تا هم نیست، هزاران سنگر است؛ به عدد هر مؤمنی، هر انسان باانگیزۀ باشرفی، یک سنگر در مقابل تهاجم دشمن وجود دارد. اگر یک ملت وقتی به دنبال یک هدفی حرکت می کند، نداند سر راه او چه خطراتی است، چه کمین کرده هائی هستند، چه باید کرد در مقابل این ها، خود را رها کند، قیدوبندهای خود را رها کند، بی خیال باشد، ضربه خواهد خورد. همۀ ملت هایی که در جهت یک هدف بزرگی حرکت کردند و وسط راه ضربه خوردند و گاهی آنچنان افتادند که دیگر قرن ها بلند نشدند، مشکلشان از همین جا آغاز شد: ندانستند چی در انتظار آن هاست و خود را برای مواجهۀ با آن آماده نکردند. درس های گذشته این کمک را به ما می کند که راهمان را بفهمیم، بشناسیم، کمین ها را بشناسیم، کمین کرده ها را بشناسیم.»

آیت الله جوادی آملی نیز در خصوص این واقعه گفت:

«جریان حمله جنگل و تاریخ آن شش بهمن گرچه شبیه برخی از نهضت هاست که بیش از ده دوازده ساعت طول نکشید؛ لکن از نظر زمینه دراز دامن است. چند تا درگیری در جنگل اتفاق افتاد، نیروهای عزیز سپاه و بسیج رفتند جنگل، چند بار درگیری شد، چند نفر شهید شدند، چند نفر را کشتند، چند نفر را فراری کردند، چند نفر را زخمی کردند، سنگرهایی که آن ها در بالای کوه منگول گرفتند، چند بار عزیزان رفتند. دو سه بار نیروهای رزمی رفتند، جنگلبان ها درگیر شدند، شهدایی که رفتند و درگیر شدند، آن ها باید شناسایی بشود، تاریخ این ها مشخص بشود فرمانده این ها مشخص بشود… پیروزی ها و شهامت هایی که شده باید حفظ بشود. بنابراین گاه شمار او حداقل مال یک سال است این طور نیست که مال بیست و چهار ساعت باشد …».

گردآوری توسط: تحقیقستان

این مقاله چقدر براتون مفید بود؟

از ۱ تا ۵ به این مقاله امتیاز بدید

میانگین رتبه 0 / 5. تعداد امتیاز ها: 0

تا حالا امتیازی ثبت نشده است! برای این مقاله امتیاز ثبت کنید.

حسین شریفی

راه موفقیت، همیشه در حال ساخت است؛ موفقیت پیش رفتن است، نه به نقطه پایان رسیدن . ما در تحقیقستان تلاش میکنیم تا بهترین ها را برای شما به ارمغان آوریم.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا