مدیریت بازاریابی و توصیه های آموزشی
مدیریت بازاریابی و توصیه های آموزشی
اغلب مدیران بازاریابی دوست دارند 90 درصد وقت شان را صرف بازاریابی کنند و فقط 10 درصد از زمان شان را به مدیریت اختصاص دهند، درحالی که در واقعیت به ندرت چنین چیزی روی می دهد و در بسیاری از موارد عکس این حالت اتفاق می افتد.
مشغله های کاری مدیران بازاریابی تا به آن حد بالا است که آنها را به شدت گرفتار روزمرگی و درگیری با مسائل و چالش های روزانه می کند و در نتیجه آنها از تفکرات عمیق و بلندمدت در زمینه بازاریابی باز می مانند. در واقع، مدیران بازاریابی شرکت ها با طیف وسیع و متنوعی از فعالیت ها درگیر هستند و همین مساله آنها را از متمرکز شدن روی وظایف ذاتی شان محروم می کند.
با این همه، پوشش دادن به تمام این فعالیت ها از سوی مدیران بازاریابی نیازمند برخورداری از مهارت های گوناگونی است که از جمله الزامات شغلی هر مدیر بازاریابی امروزی محسوب می شود.
در این میان، 10 توصیه طلایی برای مدیران بازاریابی وجود دارد که به کار بستن آنها می تواند به موفقیت های چشمگیری در امر بازاریابی منتهی شود. در بخش اول این مطلب به پنج مورد از آنها اشاره شد و در بخش دوم به پنج مورد دیگر اشاره خواهد شد.
مانند رهبر ارکستر عمل کنید
فعالیت های بازاریابی را می توان در قالب دو مقوله جداگانه از هم تفکیک کرد: یکی بخش محصولات، مشتریان یا محدوده های جغرافیایی است که بخش سخت افزاری فعالیت های بازاریابی را تشکیل می دهد و دیگری بخش مدیریت خدمات بازاریابی است که حالت نرم افزاری دارد و به فرآیندهای تولید و مهارت های نرم بازاریابی توجه دارد.
هرکدام از کارکنان بخش بازاریابی شرکت ها در یکی از این دو بخش فعالیت می کنند و تخصص دارند و معمولا ارتباط چندانی با بخش دیگر ندارند، درحالی که چنین هماهنگی و ارتباطی بین این دو بخش امری حیاتی است و این وظیفه مدیر و رهبر بخش بازاریابی است که مانند یک رهبر ارکستر عمل کرده و این دو بخش را به هم پیوند می زند تا به این وسیله از موازی کاری و سردرگمی کارکنان بخش بازاریابی جلوگیری به عمل آید.
استفاده از نرم افزارهای جدیدی که در زمینه مدیریت پروژه های بازاریابی طراحی شده، می تواند کمک شایانی به مدیران بازاریابی در این حیطه کند.
پروژه های بازاریابی را به استراتژی بازاریابی پیوند بزنید
پروژه هایی مانند ساخت یک کشتی یا طراحی یک نرم افزار دارای تعریف و محدوده مشخصی هستند که اجرای آنها را آسان تر می سازد. اما چنین مساله ای در مورد پروژه های بازاریابی مصداق پیدا نمی کند. یک پروژه بازاریابی در واقع ابزاری است برای تحقق یک هدف بزرگ تر مثلا افزایش فروش، راه اندازی یک تجارت جدید یا افزایش وفاداری مشتریان نسبت به محصولات و خدمات شرکت.
به خاطر همین ویژگی پروژه های بازاریابی هم هست که احتمال انحراف آنها از اهداف استراتژیک شرکت وجود دارد و این وظیفه مدیر بازاریابی است که با کنترل و تطبیق دائمی پروژه های بازاریابی با استراتژی های کلان شرکت از منحرف شدن آنها جلوگیری به عمل آورد.
کارهای بازاریابی را با عملکرد بازاریابی پیوند بزنید
بخش های بازاریابی در شرکت ها و سازمان های مدرن با اعداد و ارقام زندگی می کنند. این اعداد از بطن متغیرهایی مانند درآمد و سود و زیان شرکت ها بیرون می آیند و مبنای قضاوت مدیریت ارشد شرکت و مالکان آن محسوب می شوند.
امروزه به مدد تکنولوژی های نوظهور دیجیتالی می توان دقیقا مشخص کرد چه تعداد سفارش خرید در نتیجه فعالیت های بازاریابی از طریق ایمیل یا پیامک یا تماس های تلفنی بازاریابان جذب شده است یا اینکه وب سایت بخش بازاریابی شرکت چه تعداد بازدیدکننده یا سوال کننده داشته است.
اینچنین است که می توان فعالیت های بازاریابی را با عملکردها پیوند زد و جایگاه مدیران و کارکنان بخش بازاریابی را ارتقا بخشید و این وظیفه مدیریت بازاریابی شرکت ها است که برای آن ارزش آفرینی کند.
برنامه ها و دستاوردهای بخش بازاریابی را به اطلاع سهامداران و ذی نفعان برسانید
در بسیاری از شرکت ها تا 50 درصد فرآیند بازاریابی به عنوان یک فرآیند مشخص در خارج از بخش بازاریابی، مثلا در بخش هایی مانند فروش و مهندسی محصولات جدید صورت می پذیرد. به همین دلیل تمام بخش های یک شرکت باید از برنامه ها و اولویت های بخش بازاریابی اطلاع داشته باشند تا بتوانند فعالیت ها و تصمیم گیری های خود را شکل دهند.
افشای دستاوردها و موفقیت های بخش بازاریابی برای سهامداران و ذی نفعان شرکت ها هم می تواند در همین راستا صورت بگیرد. این اطلاع رسانی بخش بازاریابی موجب خواهد شد سطح آگاهی عمومی در ارتباط با کارکردها و موفقیت های بخش بازاریابی و تاثیرگذاری شگرف این بخش در تحقق اهداف شرکت ها افزایش چشمگیری پیدا کند.
مدیریت روابط بازاریابی را متمرکز کنید
پروژه های بازاریابی نیازمند مدیرانی هستند که با طیف گسترده و متنوعی از نیروهای خارج از بخش بازاریابی در ارتباط پیوسته و نزدیک باشند و بتوانند عواملی مانند مشتریان، سازمان ها، روزنامه نگاران، تحلیلگران صنایع و رسانه های اجتماعی را به خدمت بخش بازاریابی و اهداف آن درآورند.
این روابط و پیوندها از تاثیری بسزا در کامیابی و پیشرفت اهداف بخش بازاریابی برخوردارند، درحالی که متاسفانه اغلب مدیران بازاریابی با این وظیفه خطیر بیگانه اند و فعالیت چندانی در این زمینه انجام نمی دهند.
در واقع بسیاری از مدیران بازاریابی در برقراری رابطه با مدیران و کارکنان سایر بخش ها و نهادها ضعیف عمل می کنند و از همین ناحیه نیز ضربه می خورند. فقدان یک سیستم مدیریت ارتباطات در بخش بازاریابی موجب می شود این بخش در بسیاری از تصمیم گیری ها و تدوین استراتژی به درستی و به طور کامل دیده نشود.
بنابراین متمرکزسازی روابط بین بخش بازاریابی و سایر بخش های درون سازمان و همچنین عوامل بیرون از سازمان می تواند هم به پیشبرد هر چه بیشتر اهداف این بخش کمک کند و هم جایگاه و منزلت آنها را نزد دیگران ارتقا بخشد.
نویسنده: جوئل یورک
مترجم: سیدحسین علوی لنگرودی
گردآوری توسط: تحقیقستان