مدیریت

تاریخچه‌ مدیریت فرآیند کسب‌ و کار

تاریخچه‌ مدیریت فرآیند کسب‌ و کار

شاید برای چند لحظه درنظرگرفتن تاریخ بسیارکوتاهی از تمرکز بر مدیریت فرآیندهای کسب و کار، ارزشمند باشد.

با توجه به تعاریف زیادی که برای مدیریت فرآیند کسب و کار ( BPM ) صورت گرفته است، می‌توان “مدیریت فرآیند کسب و کار” را به صورت جامع اینگونه تعریف نمود: مجموعه فرآیندهایی که به سازمان‌ها کمک می‌کند تا کارآیی کسب و کارشان را بهبود ببخشند. در واقع این مجموعه فرآیندها، کارآیی و اثربخشی هر سازمان را با اتوماتیک نمودن فرآیند کسب و کار آن سازمان بهینه می‌سازند.

شناسایی فرآیند کسب و کار امری ساده است، اما تعیین بخش‌های مختلف کسب و کار و شناسایی صاحبان فرآیندها، به مراتب دشوار است. “مدیریت فرآیند کسب و کار” علاوه بر مدیریت فرآیندهای کسب و کار در سازمان، وظیفه ی یکپارچه‌سازی فرآیندها را با تامین‌کنندگان، شرکای تجاری و مشتریان بر عهده دارد.

باتوجه به روند تغییرات محیط های کسب و کار در دهه های اخیر، اهداف و تمرکز محیط‌های کسب و کار را می‌توان به صورت زیر مشخص نمود:

  • تولید بیشتر (تعداد)، دهه ۱۹۶۰ میلادی
  • تولید ارزان (هزینه)، دهه ۱۹۷۰ میلادی
  • تولید بهتر (کیفیت)، دهه ۱۹۸۰ میلادی
  • تولید سریعتر (زمان)، دهه ۱۹۹۰ میلادی
  • تنوع تولید بیشتر (سرویس)، قرن ۲۱ میلادی

در دهه ی ۱۹۸۰ تمرکز قابل توجهی بر مدیریت کیفیت جامع (TQM) وجود داشت. در اوایل دهه ی ۱۹۹۰ مهندسی مجدد فرآیند کسب و کار (BPR ) مطرح شد و توسط HAMMER و CHAMPY ارتقا یافت. به دنبال BPR در اواسط و اواخر دهه ی ۱۹۹۰ ،سیستم‌های برنامه‌ریزی منابع سازمانی(ERP) بـه تمرکز سازمانی رسیدند. این سازمان‌ها قصد داشتند راه‌های بهبود یافته ای را برای سازمان‌ها به کارگیرند و توسط بسیاری از فروشندگان به عنوان “راه حل برای تمام مشکلات شما” فروخته شود.

سیستم‌های برنامه ریزی منابع انسانی نه مشــکلات فرآیندی سازمان را حل می‌کردند و نه فرآیندها را آنگونه که می‌توانستند کارا و موثر باشند، می‌ساختند. در اواخر دهه ی ۱۹۹۰ و در اوایل سال‌های ۲۰۰۰ ،بسیاری از سیستم‌های مدیریت ارتباط با مشتری (CRM) با تمرکز گسترده ای بر دیدگاه مشتری به دست آمد.

بزرگترین چالش کسب وکار عبارت است از تغییر بازار و مشتریان، ظهور رقبای جدید و تغییر قوانین کسب و کار سازمان‌ها. در نتیجه با گذشت زمان نیاز به یک روش و سیستمی برای تعریف، مدیریت، تحلیل و بهینه‌سازی فعالیت‌های کسب و کار احساس شد. در گذشته برای هر یک از فرآیندها، سیستم‌های جداگانهای در محدودهی آن فرآیند تهیه می‌شد که به “سیستم‌های جزیرهای” معروف بودند.

به مرور زمان مشکلاتی در ارتباط با این نوع نگرش به‌وجودآمد که یکی از بزرگترین مشکلات این بود: از آنجایی که هر یک از سیستم‌ها برای یک فرآیند خاص تهیه می‌شد، اتصال سیستم‌ها به یکدیگر مشکل و یا حتی غیرممکن بود و از طرفی چون طراحی سیستم‌ها در مورد بخشی از سازمان و نه کل آن بود، این سیستم‌ها اهداف کلی سازمان را به نحو مطلوب برآورده نمی‌کردند.

این قبیل مشکالت منجر به آن شد که ایده ی ” سیستم‌های یکپارچه‌ی سازمانی” شکل بگیرد. به این منظور برای سازمان یک سیستم متشکل از چند زیر سیستم مستقل و مرتبط با یکدیگر طراحی می‌شد که مشکلات سیستم‌های جزیره ای را نداشت. با این وجود مشکل اساسی که در این سیستم‌ها نمایان بود حجم زیاد کار برای طراحی و پیاده سازی این سیستم‌ها بود.

برای رفع این مشکل “مدیریت فرآیند کسب و کار” مطرح شد؛ مجموعه فرآیندهایی که با داشتن الگوهای متعدد مورد نیاز سازمان‌ها، روشی یکپارچه برای تعریف، اجرا و مدیریت فرآیندهای کسب و کار سازمان‌ها را ارائه می‌کرد و با استفاده از روش‌ها و ابزارهای خاص خود حجم کار توسعه راه‌حل‌های اطلاعاتی برای سازمان‌ها را به حداقل می‌رساند.

گردآوری توسط: تحقیقستان

این مقاله چقدر براتون مفید بود؟

از ۱ تا ۵ به این مقاله امتیاز بدید

میانگین رتبه 0 / 5. تعداد امتیاز ها: 0

تا حالا امتیازی ثبت نشده است! برای این مقاله امتیاز ثبت کنید.

حسین شریفی

راه موفقیت، همیشه در حال ساخت است؛ موفقیت پیش رفتن است، نه به نقطه پایان رسیدن . ما در تحقیقستان تلاش میکنیم تا بهترین ها را برای شما به ارمغان آوریم.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا