فال حافظسرگرمیشعر و ادبیات

غزل عشق ناتمام – فال حافظ

غزل عشق ناتمامفال حافظ

غزل سوم دیوان حافظ با اظهار عشق آغاز می‌شود. حافظ می‌گوید اگر محبوب زیبارو به خواسته دلم سربگذارد، تمام دنیا را تقدیم او می‌کنم؛ در ادامه از علاقه‌اش به شهر خویش سخن می‌گوید. در انتهای غزل به نصیحت‌پذیر بودن و خوش‌باشی توصیه می‌کند.

فال حافظ با معنی و تعبیر کامل و تفسیر بیت به بیت غزل شماره سه حافظ را در تحقیقستان بخوانید.


غزل عشق ناتمام – غزل اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را – غزل 3 حافظ

 

اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت

کنار آب رکن آباد و گلگشت مصلا را

فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب

چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را

ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است

به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را

من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم

که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را

اگر دشنام فرمایی و گر نفرین دعا گویم

جواب تلخ می‌زیبد لب لعل شکرخا را

نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست‌تر دارند

جوانان سعادتمند پند پیر دانا را

حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو

که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را

غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافظ

که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را

 

غزل شماره 3 حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی

 


نتیجه تفال غزل شماره 3 حافظ :

برای رسیدن به مراد دل حاضری بزرگترین فداکاریها و سخت ترین کارها را انجام دهی ولی بدان آنچه برای یار انجام میدهی تنها رفع نیاز خود توست و او از ابزار عشق تو بی نیاز است، پس منتظر جبران از سوی او نباش.

گرچه محاسن یار تو را از خود بی‌خود و بی‌قرار کرده است اما باید حد و حدود خود را رعایت نمایی و از انگشت نما کردن خود و او بپرهیزی و تلخی سخنان او را با شیرینی عشقش بر خود هموار سازی.

به نصیحت بزرگان توجه داشته باش و به جای آنکه خود را با حل معمای زندگی آزار دهی ، از زندگیت لذت ببر که راز حکمت را جز خدا کسی نمی‌داند.


معنی و تفسیر غزل شماره 3 حافظمعنی غزل اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را

 

بیت اول

 

اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

 

اگر دلبر زیبای شیرازی از ما دلجویی کند و مهربانی نماید، دو شهر بزرگ سمرقند و بخارا را بر خال مشکینش نثار می‌کنم.

ترکان شیراز زیبا رو بودند و به همین دلیل حافظ معشوق را به آنان تشبیه کرده است. حافظ مفتون زیبارویان ترک اعم از شیرازی و غیرشیرازی است.

در غزل ما مطلع «آن ترک پری چهره که دوش از بر ما رفت» می‌گوید:«آن ترک پریچهره که دوش از بر ما رفت / آیا چه خطا دید که از راه خطا رفت» و یا در غزل با مطلع «چه مستیست ندانم که رو به ما آورد» بیت: «به تنگ چشمی آن ترک لشگری نازم / که حمله بر من درویش یک قبا آورد» را می‌آورد.

خال هندو: چون هندی‌ها خال سیاه داشتند، این عبارت به کار رفته است و «هندو» به‌طور کلی گاه به جای واژه سیاه از هر چیزی بکار می‌رود.

اینکه به خال هندو می‌بخشد و نه به خود او، به دلیل مبالغه در احترام بوده است، یعنی ارزش معشوق بسیار بالاتر از این‌هاست و این همه یک پیشکش کوچک است.

سمرقند و بخارا دو شهر مجاور هستند که در آن زمان بزرگ‌ترین شهرهای سغد بودند. اولی مرکز سیاسی و دومی مرکز دینی به شمار می‌رفت.

 

✦✦✦✦

 

بیت دوم

 

بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت

کنار آب رکن آباد و گلگشت مصلا را

 

ای ساقی باده‌ی بازمانده در شیشه را به من بده چرا که حتی در بهشت نیز مانند آب رکن آباد و گلگشت مصلا را پیدا نمی‌کنی.

برخی از اهل ادب گمان می‌کنند «می باقی» یعنی می بقابخش و جاودانگی‌آور؛ در حالی‌که اگر باقی صفت از فعل بقا بود باید به شکل «مُبقی» به کار می‌رفت ولی می‌بینیم که چنین نیست و همان معنای «باقیمانده‌ی می» برای آن مناسب است.

آب رکن آباد نهری معروف در نزدیکی شیراز که احداث آن را به رکن الدوله دیلمی در سال 338 هجری نسبت داده‌اند.

آب رکن‌آباد یا رکناباد نهر معروفی در شیراز و از محل‌های مورد علاقه حافظ است که در غزلیات دیگر به عنوان مثال «ز رکن‌آباد ما صد لوحش الله / که عمر خضر می‌بخشد زلالش» در غزل با مطلع «خوشا شیراز و وضع بی‌مثالش» نیز اشاراتی به آن دارد.

گلگشت به معنای جای پر از گل و سبزه است و گلگشت مصلا تفرجگاهی در شیراز است. محل دفن حافظ نیز در همین گلگشت است.

 

✦✦✦✦

 

بیت سوم

 

فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب

چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را

 

فریاد که این زیبایان سرودگوی، دلیر در دلبری، شیرین‌حرکات و غوغاگر در شهر، صبر و شکیبایی را از دل‌ها ربودند؛همان‌گونه کهترکان در مهمانی پادشاه ترکستان دست به تاراج و یغمای اسباب خوان می‌زدند.

لولی را علامه دهخدا همان «کولی» معنا کرده است. حافظ با بیت «دلم رمیده لولی وشی‌ست شورانگیز / دروغ وعده و قتال وضع و رنگ آمیز» در غزل با مطلع «دلم رمیده لولی‌وشیست شورانگیز» از لولیان یاد می‌کند.

خرمشاهی خوان یغما را کنایه از سفره کریمان می‌داند که می‌گسترانند و همه مردم را بر آن دعوت می‌کنند.

خطیب رهبر در شرح «چنان که ترکان خوان یغما را بردند» می‌نویسد: در یکی از قبایل ترک رسم بوده است که در ضیافت پادشاه پس از تناول غذا، میهمانان اجازه داشتند که اسباب زرینه و سیمینه خوان (سفره) را به یغما ببرند.

 

✦✦✦✦

 

بیت چهارم

 

ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است

به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را

 

حسن جانان که در کمال است، از عشق‌ورزی ناقص و توصیف نارسای ما بی‌نیاز است. چنان که چهره دلفریب را احتیاجی به اسباب آرایش نیست و خود به خود زیبا است.

 

✦✦✦✦

 

بیت پنجم

 

من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم

که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را

 

چون زیبایی یوسف برخلاف دیگر صاحبان جمال هرروز در افزایش بود، یقین کردم که زلیخا نمی‌تواند در برابر حسن یوسف پرهیز و خودداری کند و رازش از پرده بیرون خواهد افتاد.

هرچه حسن بیشتر باشد، شیفتگی و بی‌قراری عاشق افزون‌تر است.

 

✦✦✦✦

 

بیت ششم

 

اگر دشنام فرمایی و گر نفرین دعا گویم

جواب تلخ می‌زیبد لب لعل شکرخا را

 

چه ناسزا گویی و چه لعنت فرستی، من برای تو دعای خیر می‌کنم. جواب تلخ بر لب شکرین شیرین (تو)، زیبا و زیبنده است.

دوست داشتن دشنام و نفرین معشوق از سنت شاعران قدیم ایران است و این از شدت عشق است.

 

✦✦✦✦

 

بیت هفتم

 

نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست‌تر دارند

جوانان سعادتمند پند پیر دانا را

 

ای عزیز من، پند و اندرز را در زندگی به کار بگیر چرا که جوانان خوشبخت پند و نصیحت فرد آگاه را از جان خود نیز بیشتر دوست دارند و آن را با جان و دل می‌شنوند.

 

✦✦✦✦

 

بیت هشتم

 

حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو

که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را

 

از مطرب و شراب سخن بگو و راز روزگاران را هرگز جستجو مکن؛ چراکه تاکنون کسی با حکمت و دانش از این سخن پوشیده پرده برنداشته است و در آینده نیز کسی نمی‌تواند این راز را بفهمد.

 

✦✦✦✦

 

بیت  نهم

 

غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافظ

که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را

 

ای حافظ، ترانه عاشقی سرودی و مروارید سورخ کردی و به رشته کشیدی. بیا به شادی بخوان که فلک گردنبند پروین را به صله نثار سخن منظوم تو می‌کند.

دُر سفتن در حقیقت سوراخ کردن مروارید و به رشته کشیدن است و در اینجا کنایه از سخن نیک سرودن است.

عِقد ثریا اضافه تشبیهی است چون شکل ثریا یا همان پروین با هفت ستاره روشن خود به عِقد یا گردنبند تشبیه شده است.

گوهر افشاندن و نثار دُر و گوهر در شعر حافظ از جمله «گر به نزهتگه ارواح برد بوی تو باد / عقل و جان گوهر هستی به نثار افشانند» در غزل با مطلع «در نظربازی ما بی‌خبران حیرانند» تکرار می‌شود.


دوست داری فال حافظ بگیری ؟ نیت کن و فال حافظ بگیر :)

این مقاله چقدر براتون مفید بود؟

از ۱ تا ۵ به این مقاله امتیاز بدید

میانگین رتبه 5 / 5. تعداد امتیاز ها: 3

تا حالا امتیازی ثبت نشده است! برای این مقاله امتیاز ثبت کنید.

solalehsn

به گمان من انسان برای موفقیت در زندگانی باید بتواند در چهار زمینه استاد شود: مناسبات، تدارکات، نگرش و رهبری. امید است در تحقیقستان بتوانم مطالبی را در زمینه های فوق ارائه دهم .

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا