پایه دوازدهم

  • بهمن- 1398 -
    18 بهمن
    مثل نویسی آدمی نان خورد از دولت یاد

    مثل نویسی آدمی نان خورد از دولت یاد

    مثل نویسی آدمی نان خورد از دولت یاد این مثل برگرفته از متن شعر ایرج میرزا در وصف و قدردانی از روز معلم است که به ما درس و علم می آموزد، در حالی که نادان و ناآگاه از شکم مادر به دنیا آمدیم.این مثل سرشار است از حرف های پشت پرده و پر است از حرف های ناگفته که…

    بیشتر بخوانید »
  • 18 بهمن
    انشا با موضوع سوگ و سور

    انشا با موضوع سوگ و سور

    انشا با موضوع سوگ و سور حادثه ها خبر نمی دهند، روزی در سوگ عزیزی نشسته ایی و اشک می ریزی و روز دیگر در سور عزیزی دیگر شادی می کنی و می خندی. دنیا پر است از حادثه های غیرمنتظره و لحظه های تصور نشده که ممکن است برای هر کسی پیش آید و زندگی ما انسان ها را…

    بیشتر بخوانید »
  • 18 بهمن
    انشا با موضوع نامه به معلم درس نگارش

    انشا با موضوع نامه به معلم درس نگارش

    انشا با موضوع نامه به معلم درس نگارش با سلام و عرض خسته نباشید به معلم مهربانم. اول از همه از شما تشکر می کنم، ممنون که به ما درست خواندن و درست نوشتن را می آموزی، ممنون که برایمان از جانتان مایه می گذارید، ممنونم که با خوبی ها و بدی های ما سازش می کنید و این همه…

    بیشتر بخوانید »
  • 14 بهمن
    انشا با موضوع نامه‌ای به وزیر علوم

    انشا با موضوع نامه‌ای به وزیر علوم

    انشا با موضوع نامه‌ای به وزیر علوم با سلام و احترام و خسته نباشید به وزیر علوم اینجانب یک دانش آموز پایه دوازدهم هستم، از شما برای همه ی زحماتی که برای ما می کشید و به نوبه ی خودم تقدیر و تشکر می کنم، بابت همه ی نگرانی ها و تمام تشویش هایی که نسبت به ما دارید اما…

    بیشتر بخوانید »
  • 13 بهمن
    انشا با موضوع انتظار کشیدن

    انشا با موضوع انتظار کشیدن

    انشا با موضوع انتظار کشیدن هر کسی در این زندگی در انتظار کسی یا چیزی است. گاهی این انتظارها شیرین است و گاهی تلخ است. مهم آن است چگونه این انتظار ها را تصور کنیم و آن ها را پشت سر بگذاریم. تنه انشاء: گاهی مادری چشم انتظار به دنیا آمدن کودک در راه اش است و یا گاهی دیگر مادری…

    بیشتر بخوانید »
  • 13 بهمن
    انشا با موضوع فرار از زندان

    انشا با موضوع فرار از زندان

    انشا با موضوع فرار از زندان ما آدم ها هر روزمان به نحوی در حال گذر است. گاهی کار نیکویی انجام می دهیم و پاداشی دریافت خواهیم کرد اما گاهی اوقات خطایی مرتکب می شویم و جزای آن را پس می دهیم. شاید این جزا تاسف باشد یا زندان یا مرگ.ماندن در چهاردیواری سیاهی که دروازه اش میله های زنگ…

    بیشتر بخوانید »
  • 13 بهمن
    انشا با موضوع پروین اعتصامی

    انشا با موضوع پروین اعتصامی

    انشا با موضوع پروین اعتصامی قلمرو ادبیات همواره دست خوش فراز و نشیب های زیادی است. از شاعران بزرگی چون رودکی گرفته تا مولانا. پروین نیز جزء کسانی است که هم حیطه ی زندگیش و هم قلمرو ادبی اش مالامال از تغییرات متعدد بوده است. نمونه های بارز شاهکارهای او، مناظره، قطعاتش، زن بودنش و زبان حیوانات بودن شعرش است.…

    بیشتر بخوانید »
  • 13 بهمن
    مثل نویسی باز فیلش یاد هندوستان کرد

    مثل نویسی باز فیلش یاد هندوستان کرد

    مثل نویسی باز فیلش یاد هندوستان کرد باز فیلش یاد هندوستان کرد ،این جمله شاید کوتاه باشد اما نصف زندگی بنده، با این جمله ی کوتاه گذشته است. از کودکی یکی از آرزوهایم این بود که مدیر عامل شرکت بشوم.روزی معلم انشا این موضوع را روی تخته نوشت” اگر مدیر عامل بودید، چه می کردید؟” همه ،تندو‌تند با هیجان شروع…

    بیشتر بخوانید »
  • دی- 1398 -
    20 دی
    انشا درباره صبح سرد و برفی

    انشا درباره صبح سرد و برفی

    انشا درباره صبح سرد و برفی قلقلک دادن پاهایم توسط دست سرد ونامرئی از زیر پتو مرا به دل کندن از خواب گرمم دعوت کرد. مادرم سفره صبحانه و چای لب سوز را که به من چشمک میزدند، آماده کرده بود. به حیاط رفتم. تمام زمین از سرمای شب گذشته انگار پتوی مخملی سفید رنگی، پوشیده بود که مخملش به…

    بیشتر بخوانید »
  • 8 دی
    انشا درباره صبح برفی و زمستانی

    انشا درباره صبح برفی و زمستانی

    انشا درباره صبح برفی و زمستانی آسمان صبح نرم نرمک از پله هایش قطره های باران را می غلطاند، وگاهی نیز سوز بلند تری می نواخت. از طرفی اثر غم های نقش بسته بر دل و جانم را پر رنگ تر می کرد. آری،آن روز دلم می گفت:همه با تو هستند،هم غم تو را که نه ولی غمی هم غم…

    بیشتر بخوانید »
  • 7 دی
    انشا درمورد یک صبح سرد و برفی زمستانی

    انشا درمورد یک صبح سرد و برفی زمستانی

    انشا درمورد یک صبح سرد و برفی زمستانی زنگ ساعت به صدا درآمد ولی در وجودم شوری برای بلندشدن نبود. ساعت ها به حالت جنینی خوابیده بودم. و در حصار دستان سرد زمستان اسیر شده بودم. نگاهم را به پنجره ی اتاقم که رو به حیاط خانه مان بود دوختم آفتاب هنوز چشمانش راباز نکرده بود، ابرها به هم پیوند…

    بیشتر بخوانید »
  • 1 دی
    مثل نویسی عاقل نکند تکیه به دیوار شکسته

    مثل نویسی عاقل نکند تکیه به دیوار شکسته

    مثل نویسی عاقل نکند تکیه به دیوار شکسته متمایز بودن بارز ما از حیوانات، داشتن عقل و اراده و تصمیم گیری ما است برخلاف حیوانات که براساس غریزه ی خود عمل می کنند، انسان با عقل و هوش خود، تمام مشکلات را از پس راه خود کنار می زند و از کوچک تا بزرگ ترین تصمیمات را با تکیه به…

    بیشتر بخوانید »
دکمه بازگشت به بالا