سرگرمیپیام تسلیت

شعر کودکانه ایام فاطمیه

شعر کودکانه ایام فاطمیه

در ادامه سه شعر کودکانه به مناسبت شهادت بانوی دو عالم, حضرت فاطمه زهرا س برای کودکان آورده شده است شهادت جانگداز آن حضرت را به تمامی شیعیان جهان تسلیت عرض می کنیم

شعر کودکانه در مورد شهادت حضرت زهرا

تو با ستاره های شب

تو با سپیده همدمی

شبیه یاس ونسترن

شبیه ماه ومریمی

تو پاک وخوب با خدا

تو دختر پیمبری (ص)

خدا به بچه ههای تو همیشه داده سروری

محبت تو می دهد به من امید وآبرو

بمان بمان برای من تویی تمام آرزو

نشسته مهر فاطمه (س)به قلب من به جان من

نشسته نام فاطمه (س)به دفتر و زبان من

خدا به احترام او نشانده زیر پای ما

برای این محبتش بهشت جاودانه را

آنکه به دستش زده خاتم پیغمبران (ص)

بوسه جان بخش خود ای گل رعنا تویی

همسر مولایی ما مرهم غم ههای او

عصمت پیغمبری (ص) همدم دریا تویی

مهر تو دارم به دل درد تو دارم به جان

ای گل پر پر شده حضرت زهرا (س) تویی

هر که دشمنی کرده با بتول (س)

بوده دشمن حضرت رسول (ص)

هر که با بتول(س) بوده مهربان

کرده شاد شاد صاحب الزمان (عج)

دشمنان او تیره اند وتار

قاتلان او ظالمند و خوار

مهر فاطمه (س) مانده بر دلم کرده بر طرف درد ومشکلم .

شعر کودکانه در مورد شهادت حضرت زهرا

شب است و گوهری خفته به تابوت

از این غم کل عالم گشته مبهوت

شب است و عالمی اندر غبار است

دل شیعه بسی اندوه بار است

شب است و یک گلِ پهلو شکسته

گل دیگر در این ماتم نشسته

شب است و مه نهان از دیده ها شد

که بغض خفته ی عالم رها شد

شب است و روح و جان از مرتضی رفت

ببین ظلم و تباهی ، تا کجا رفت

شب است و سینه ای پر سوز و آه است

درِ بیت علی ، از چه سیاه است

شب است و دخت طاها ، جان سپرده

ازآن ضربت که از ، بیگانه خورده

شب است و کودکان غم ناله دارند

به روی چشم و گونه ژاله دارند

شب است و گریه هاشان بی صدا شد

که لرزان زین عزا عرش خدا شد

شب است و شمع مادر گشته خاموش

گرفته کودکان ، لیکن در آغوش

شب است و خفته زهرا در دل خاک

ملائک هم بخوانندش ، به افلاک

شب است و دخت زهرا خون فشان است

که خاک مادر ما بی نشان است

شعر کودکانه در مورد شهادت حضرت زهرا

ای وای مادر

دست به بازوت گرفتی دوباره

ای وای مادر

درد پهلو گرفتی دوباره

ای وای مادر

حالتون باز دوباره وخیمه

ای وای مادر

بی تو حیدر تو این شهر غریبه

ای وای مادر

علت مرگ تو زخم مسمار

ای وای مادر

دست گرفتی دوباره به دیوار

ای وای مادر

خونتون و به آتیش کشیدن

ای وای مادر

پشت در اجر باباتو میدن

ای وای مادر

انگاری صورتت هم کبوده

ای وای مادر

ماجرای تو کوچه چی بوده

یه روز گل پیامبر

نشسته بود تو خانه

که دشمنان اسلام

یه لشکر بیگانه

به سوی خانه او

شدند همی روانه

تو دستشون فقط بود

شمشیر و تازیانه

زهرا شنید صدایی

صدای درب خانه

لرزید دل غریبش

یه ترس مادرانه

اومد به پشت در او

با حالی عاجزانه

یکی از اون آدما

با خشم و وحشیانه

در را شکست و سوزاند

آتش گرفت زبانه

لگد به در چو کوبید

میخی ز در کمانه

کرد و به پهلویش خورد

شد دردی مادرانه

محسن به آسمانها

شد سوی حق روانه

آن شب کنار مولا

بنشست و خالصانه

وصیتش رو فرمود

به مولا محرمانه

امشب دعا کنم من

درد و دلی شبانه

پیش خدای خوبم

از جور این زمانه

موهای زینبم را

زدم به شوقی شانه

حسینم و حسن را

بوسیدم عاشقانه

گفتم مرا علی جان

غسلم نما شبانه

مرا به خاک بسپار

عشقم تو مخفیانه

از جایگاه قبرم

ندی به کس نشانه

با هر سوال دشمن

بیار تو صد بهانه

ارسال شده توسط: علیرضا قاسمی

گردآوری توسط: تحقیقستان

این مقاله چقدر براتون مفید بود؟

از ۱ تا ۵ به این مقاله امتیاز بدید

میانگین رتبه 2.8 / 5. تعداد امتیاز ها: 12

تا حالا امتیازی ثبت نشده است! برای این مقاله امتیاز ثبت کنید.

حسین شریفی

راه موفقیت، همیشه در حال ساخت است؛ موفقیت پیش رفتن است، نه به نقطه پایان رسیدن . ما در تحقیقستان تلاش میکنیم تا بهترین ها را برای شما به ارمغان آوریم.

نوشته های مشابه

‫2 دیدگاه ها

  1. دختر ال طاها / هدیه و لطف خدا
    همسر و یار علی / باغ و بهار علی
    کوثر قران تویی / مادر پاکان تویی
    هستی پیغمبری / از همگان برتری
    مهر تو مهر خدا / لطف تو بی انتها
    راه تو راه دین است / راه خدا همین است

  2. شهادت حضرت زهرا (س)

    یه روز گل پیامبر
    نشسته بود تو خانه

    که دشمنان اسلام
    یه لشکر بیگانه

    به سوی خانه او
    شدند همی روانه

    تو دستشون فقط بود
    شمشیر و تازیانه

    زهرا شنید صدایی
    صدای درب خانه

    لرزید دل غریبش
    یه ترس مادرانه

    اومد به پشت در او
    با حالی عاجزانه

    یکی از اون آدما
    با خشم و وحشیانه

    در را شکست و سوزاند
    آتش گرفت زبانه

    لگد به در چو کوبید
    میخی ز در کمانه

    کرد و به پهلویش خورد
    شد دردی مادرانه

    محسن به آسمانها
    شد سوی حق روانه

    آن شب کنار مولا
    بنشست و خالصانه

    وصیتش رو فرمود
    به مولا محرمانه

    امشب دعا کنم من
    درد و دلی شبانه

    پیش خدای خوبم
    از جور این زمانه

    موهای زینبم را
    زدم به شوقی شانه

    حسینم و حسن را
    بوسیدم عاشقانه

    گفتم مرا علی جان
    غسلم نما شبانه

    مرا به خاک بسپار
    عشقم تو مخفیانه

    از جایگاه قبرم
    ندی به کس نشانه

    با هر سوال دشمن
    بیار تو صد بهانه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا