انشا درمورد دفتر خاطرات من
انشا درمورد دفتر خاطرات من
دفتر خاطرات من، دفتریست که پرست از بغض هاى شبانه ،اشک هاى دخترانه. دفتری که هر ورقش، سالگردی از بی تو بودن است و خاطراتی که با خواندنش، جگر را تا ته می سوزاند. خاطراتی که طوفان مانند، دفتر را با تمام ورقه هاى سفیدش، به سیاهى می کشد.
خاطراتی که هم سیاه است، هم سفید. هم رسیدن دارد، هم نرسیدن. هم عشق دارد ،هم بغض. هم اشک دارد ،هم خنده.هم سوز زمستان دارد، هم باران پاییز.
دفتر خاطرات من، باید خاطراتش را با اشک ورق زد. با اشک خواند و با اشک خندید. دفتر خاطرات من، فصلی از تو دارد. فصلی که بهارش، آمدنت. تابستانش، جنون عشقت. پاییزش، قطره های بودنت و زمستانش، سوز رفتنت است.
دفتر خاطرات من، به نحوی قرار است نبودنت را در خود ،به نمایش بگذارد. قرار است داغ های دلم را در خود نگه دارد.
می دانی ؟؟ این دفتر ،خیلی وقت است که از مروارید چشم هایش، اقیانوسی از رفتنت جاری ساخته است .این دفتر خاطرات، همان قلب من است. قلبی که ،در حسرت یک بار دیدن تو به جنون رسیده است.
راستی ؟؟!فراموش کردم بگویم که دفتر خاطرات من پر است ، از خیال بودنت.