انشا با موضوع دانشگاه
انشا با موضوع دانشگاه
جامعه ی ما روز به روز رو به پیشرفت و ترقی است و مدرسه و دانشگاه پله های این پیشرفت اند که با هر گام رو به بالا موجب می شوند، جامعه ما نیز به دنبال آن بالا رود و این دانش آموزان و دانش آموختگان هدایت کننده و بالابرنده ی این مسیر دشوارند.
همیشه گفته اند مدرسه مهد علم و دانش است، همان گهواره ایی که کودک در آن رشد می کند و بزرگترین تصمیمات زندگیش در آن رقم می زند اما من می گویم مدرسه به مانند یک بذر است. بذری که نیاز به پرورش دارد.
پرورشی که دانشگاه دنباله ی روی آن است و آن نهال تازه روئیده را همچون درختی با بارهای میوه که از سنگینی سر خم می کرده است تبدیل می کند. این درخت ها هر کدام در کنار هم،
یک جنگل عظیم می سازند که به جهان و کشور خود سود و منفعت می رسانند. دانشگاه محلی است برای بزرگ شدن، برای گرفتن تصمیماتی که آینده را تغییر دهد. گاهی زمین می خورد اما با همت و پشتکار بلندمی شود.
گاهی به در بسته می خورد و از همه جا درمانده و از همه کس ناامید می شود اما مگر پرنده ایی که بالش شکست می میرد! تنها افراد ضعیف با اراده ایی کم چشم به همه ی سختی های پشت سر گذاشته می بندد و نیمه راه رها می کند و با بالی شکسته می میرد.
اما کسی که اراده ی آهنی داشته باشد، دلش همچون دریا بزرگ و بی کران باشد و مغزش رها و بلندپرواز باشد برای هر مشکلی راهی می یابد و برای هر دره ایی، پلی می سازد و با گام هایی کم اما استوار به جلو می رود تا در نهایت به مانند همان درخت علاوه بر میوه، سایه و علاوه بر تنه، کاغذ می شود و یا شاید قلم می شود و آنچه که آموخته بود را به دیگران با عصاره ی وجودی خود می آموزد.
نتیجه گیری
زگهواره تا گور دانش بجو. دانشجو در دانشگاه تازه نیمه های راه بلند بالای این زندگی است. بنابراین خسته نشو و گام هایت را کوتاه تر اما استوارتر و با اطمینان بیشتر بردار.