انشا درمورد رشد گیاه
انشا درمورد رشد گیاه
عوامل بسیار زیادی شکوهمندانه و دلسوزانه در رشد نهالی کوچک و نهیف نقش دارند. به او کمک میکنند و مانند پدر و مادری دلسوز و مهربان زیر پَروبالش را میگیرند و از جان خویش برای او جان فشانی میکنند. تا زمانی که شیرهٔ جانش به بار بنشیند و شکوفایی اش طبیعت را سرشار از شوق و شور و نشاط کند.
تا زمانی که محبت هایی که در حق او شده تبدیل به چشمه ای جوشان وپایان ناپذیر در وجودش شود و محبت سرشار او دیگر مخلوقات الهی را فرا بگیرد. خورشید هر روز پر فروغ تر،با شکوه تر و مهربان تر از قبل طلوع میکند و در آسمان بی کران وبی انتها رخ نمایی میکند. آنچنان غروری دارد که وجودش از آن غرور شعله ور میشودوگُر میگیرد،آنچنان گرما وحرارتی که از غرور او حاصل شده است.
امّا در عین حال به نیازمندان نیز یاری میرساند و این گرما را با ایشان به اشتراک میگذارد. نهال کوچک نیز یکی از این نیازمندان است که مراقبت ها و کمک ها میخواهد تا پایدار شود،تا استوار شودو خود یاری رسان عده ای مسکین باشد.
نهال کوچک که خورشید را میبیند،پرتو اش را همچون آغوش مادری مهربان،گرم و صمیمی احساس میکند و آنچنان که کودکی خود را در آغوش مادر خویش رها کند.
تا آرامش یابد،خود را در پرتو این مهربان مادر رها میکند تا وجودش از محبت فراگیر خورشید پُر شود و عزمش را به جُنب وجوش وادارد. در همین حین که مادر و فرزندِ نهیفش در آغوش یکدیگراند،برادرانی پُر سر وصدا وچاق وچِله، هوهو کنان و همراه آقای باد از راه میرسند.
انگار که از قبل قصد قطع رابطهٔ مادر و فرزند را داشته باشند،سریع راه پرتو خورشید را سَد میکنند و شروع میکنند به بارش. بارش بارانی سهمگین بر سر جنگل. این قطرات وحشی و سرکش هر چند به گیاه آسیب نیز میرسانند و زُلف او را دگرگون و آشفته میسازند امّا نیکی هایشان بر بدی های ایشان چیره است.
اگر همین قطرات گاهاً بی رحم نباشند ،گیاه نمیتواند رشد کند و پَر بار شود. دیری نمیکشد که هیاهوی این برادران پایان می یابد و دوباره گوهرِ تابناکِ آسمان قدرت و روشنایی خویش را به رُخ میکشد.
و هر یک از این برادران را به یک سوی پراکنده میکند. در این میان از یک عامل مهم و دلسوز و پشتیبانی محکم واستوار غافل شده ایم. آیا میتوانید حدس بزنید او کیست؟کسی که شاید غمی بزرگ،به اندازهٔ تمام دنیا،در قلبش باشد امّا ذره ای از آن غم و اندوه در چهره اش نمایان نیست،کسی که دلی به وسعت دریا دارد و حتّی بزرگ تر از دریا!!!
کسی که وقتی از همه کس متنفر میشوی،کسی را جز او به خود نزدیک حس نمیکنی،کسی که……کسی که……. هرچه در وصف ایشان گفت باز هم کم است. حال فکر میکنم حدس زده باشید او کیست؟پدر!!آری پدر.!!
و پدر این جوان پر امید و سرزندهٔ ما کسی نیست جز آقای خاک. کسی که همواره فرزند خویش را در آغوش دارد و ریشه های تند و تیزش را با تمام وجود میپذیردو هیچ از او به خود نمیگیرد. آقای خاک همواره ساکت وسر به زیر ودر عین حال پر غرور و سرافراز کار خود را انجام میدهد. در شبانگاهان که صدای موجودات سحرخیز سکوت شب را در هم میشکند، در صبحگاه و … .
ایشان خسته نمیشوند و همواره برای عزیز تر از جان خویش میکوشند. مبینید…!؟؟ میبینید که پروردگار متعال چگونه آهنگ طبیعت را سروده است. سروده ای که از هر آواز و شعر و آهنگی زیباتر ودلنشین تر است وروح آدمی را از تن جدا و به عرش الهی میبرد. چنین است قدرت یگانهٔ او.
فَبِاَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبان: پس کدامیک از نعمت های پروردگارتان را انکار میکنید؟ (الرحمٰن، آیهٔ۶۹)
سلام اللهم عجل لولیک الفرج.
با اجازه از متن کپی و استفاده می کنیم.
سلام و عرض ادب
استفاده بفرمائید
موفق باشید