بازنویسی مثل آب که یک جا بماند می گندد
بازنویسی مثل آب که یک جا بماند می گندد
روزگاری عالمی بزرگ که سالیان زیادی از عمر خود را صرف علم آموزی کرده بود با خود عهد کرد که دیگر به مکتب نرود و دست از علم آموزی بر دارد،، ماهها و سالها گذشت تا روزی یکی از شاگردان آمد نزد حکیم و جواب مسئله ای خواست؛ حکیم هرچه فکر کرد چیزی به ذهنش نیامد و از پاسخ به آن سوال درماند.
حکیم حیرتزده گشت که چرا با اینکه سالیانی به تحصیل علوم پرداخته و در این راه رنج و زحمت بسیاری را متحمل شده حال از پاسخ به سوال ساده درمانده، نزد شیخی دانا رفت تا علت را جویا شود شیخ به وی چنین گفت: آب که یک جا ماند می گندد.
در تمام طول تاریخ بشر همواره انسان دایره مجهولاتش از معلومات بیشتر بوده و با تعلیم دیدن و تعلیم دادن است که اطلاعات در ذهن تثبیت می شوند و این که علم آموزی لزوماً تعلیم گرفتن نیست بلکه بخشی از آن تعلیم دادن می باشد، همانطور که ائمه اطهار علیهم السلام نیز به شاگردان خود همواره این مهم را متذکر می شدند که زکات علم تعلیم دادن آن است.
چنانچه در جایی شیخ الرئیس میگوید تا سن ۱۸ سالگی تمامی علوم را آموختم و تا آخر عمرم ذره ای به سطح دانشم اضافه نشد اما هر چه بود بعد از آن روز به روز به عمق دانشم اضافه می شد.
این سخن مؤید این مطلب است که اگر بوعلی به نوشتن رساله های بسیار مهم فلسفی و پزشکی نمی پرداخت و به تربیت شاگردانش مبادرت نمی ورزید، ای بسا که مصداق این جمله بود که: آب که یک جا بماند می گندد… .
اما شیخ با نوشتن شفا در فلسفه و قانون در طب و نوشتن صدها رساله مهم دیگر به عنوان اعجوبه و نابغه ای در جهان علم ماندگار شد تا جایی که امام خمینی رحمت الله در باره اش می فرمایند: ” لم یکن و لم یکن له کفوا احد ” یعنی هرگز نیامد مثل بوعلی و نخواهد آمد.
این میتواند در سایر شئونات زندگی نیز مصداق داشته باشد، مثلا اگر انسان با خویشاوندان رفت و آمد نداشته باشد یا به مسافرت و تفریح نرود بسان گلی پژمرده میشود و به مرور افسرده می گردد زیرا خداوند انسان را ذاتاً اجتماعی آفریده و انسان نیاز به پویایی و نو شدن دارد.
عالی بود ممنون از سایت خوبتون