معماری گذشته ایران
امروز معماری سنتی ما در جهان شناخته شده است ولی تا نیم قرن پیش معماری ما ناشناخته بود . برای نمونه روش تحلیل و تفسیر مستشرقین از بناهای پیش از اسلام ما متفاوت با انچه امروزه مطرح می شود ، بود . بنایی مانند تخت جمشید و نظایر آن را در دسته بندی با بناهای سومر ، آکاد و آشور می دیدیم .
به این ترتیب بناهای پش از اسلام ایران را نیز با بناهای دیگر کشورها در یک دسته قرار می دادند و حتی برخی نیز به دوره ای ازآن “معماری عربی” می گفتند . همانگونه که می دانید معماری ایرانی با معماری عربی بسیار متفاوت بوده است . البته این به معنی عدم پیشرفت معماری اعراب نیست زیرا در آن زمان کشورهایی چون مصر و شام دارای معماری غنی بوده اند . در شمال آفریقا نیز معماری مغرب که شامل دو بخش اسپانیا و مراکش میشود بسیار غنی بوده است .
یکی از مکاتب بزرگ معماری اسلامی هم از حیث پرکاری در آثار و هم از جهت تعداد بناهای ساخته شده و دامنه نفوذ گسترده آن که حوزه نفوذی از عراق کنونی ، هندوستان تا اندونزی داشته ، معماری ایران است . البته بعضی ]مانند پروفسور گالدیری [ نیز تاثیر معماری ایرانی را تا شمال آفرقا وحتی بعضی بناهای آندلس میدانند.
برای اینکه از تاثیر معماری ایرانی و اسلامی بر معماری دیگر کشورها تصویری داشته باشیم کافی است که بعضی از کتب نوشته شده درباره معماری هند را ورقی بزنیم . هنگامی که از معماری پیش از اسلام ان به معماری پس از اسلام می رسیم ناگهان تغییرات اساسی در معماری آنها مشاهده می کنیم . از استوپه های یکنواخت ( به جای دخمه استوپه(استوپا) داشته اند ) به آثار علی گرد و تاج محل می رسیم تو گویی صبح میدمد و واقعا همه چیز تغییر می کند .
من در اینجا قصد تنقید از معماری باستانی هند را ندارم زیرا در نوع خود با ارزش است و با دیدن همین معماری است که ما به تغییر و تحول در معماری پس از اسلام این کشور پی می بریم .
با وجود ویژگیهای معماری ایرانی ، متاسفانه تا کنون چیز در خوری درباره ان نوشته نشده است . گاهی من فکر می کنم شاید تاسفی نیز نداشته باشد ، شاید بدین گونه بهتر باشد زیرا امکان داشته است که بعضی از روی غرض درباره آن بنویسند همانگونه که شده است و شاید بعضی هم با عدم شناخت درباره آن مطالبی بنویسند . اما در حال تاسف بار این است که ما ایرانیان نتواسته ایم هیچ کاری در این زمینه انجام دهیم .
من در حال حاضر تعداد زیادی جوانان را میشناسم که به معماری ایران علاقمند هستند . این جوانان بهتر است به بررسی معماری کشورمان بپردازند و واقعا با عشق بررسی کنند تا این معماری را خوب بشناسند و کار انها صرفا تکرار نظرات چند نویسنده غربی نباشد . البته همانگونه که بارها گفته ام و در ادامه نیز خواهم گفت بعضی از این نویسندگان غربی مانند مرحوم ماکسیم سیرو معماری ایران را خوب می شناختند و آنچه درباره معماری ایران نوشته اند فوق العاده است . اما از بعضی کارهای محققان دیگر بوی غرض به مشام می رسد و استناد به این نوع کارها چندان صحیح نیست .
آنچه که خود درباره معماری ایران انجام داده ام و به ان رسیده ام اینست که این معماری را باید دید ، باید در آن قدم زد و زندگی کرد . همانگونه که در بخش پیش گفتم من با توجه به اینکه نائینی یزدی هستم در شهر یزد با این آثار بزرگ شده ام . انها را تماشا می کردم و از دیدن قسمتهای مختلف ان لذت می بردم . از جمله مسجد جامع یزد که متاسفانه بخشهایی از آن مسجد را تخریب کرده بودند که با ارزشترین و قدیمی ترین بخشهای مسجد بود .بر روی مسجد بومسلمی یک شبستان جدید ساخته اند .
این بنا (مانند مساجدی چون جامع اصفهان و اردستان ) در دوره های مختلف ساخته شده و دارای اثار متنوعی می باشد . آنچه که از این مسجد به جای مانده است به همت مرحوم وزیری ( رحمت الله ) باقی مانده است .این مرد بزرگوار چندین سال چه بر روی منبر و چه در بازار و دیگر جاها ، با خواهش و تمنا و گاهی با تندی کاری کرد که مسجد از ویرانی کامل نجات یابد ، وگرنه اینجا از مسجد جامع ورامین خراب تر بود . این قضیه را ، من که از کودکی در مسجد قدم می زدم به خوبی به خاطر دارم.
توجه به میراث گذشته و استاد کاران قدیمی :
من ازآن زمان متوجه شدم که فهمیدن و شناخت معماری ایران در وهله اول نیاز به دقت و دیدن خود بنا دارد . سپس در کنار اساتید معماری نشستن ، یعنی همان معمارانی که آنها را بی سواد می خواندند و با کمال تاسف کسی به آنها توجه نداشت .همانگونه که گفتم وقتی من از آنها صحبت میکردم حتی دوستان هم دوره دانشگاهی من آنها را معماران بی سواد می نامیدند و مراجعه به آنان را بی حاصل می دانستند .آنها از دریای معارف معماری که در سینه های این معماران بود آگاه نبودند و خیلی ها با آن دیدگاهشان نتوانستند از آنها استفاده کنند .
اما من با کمال فروتنی در کنار آنها می نشستم به طوری که حتی مانند شاگردانشان به من پرخاش می کردند ، و من به این برخوردها اهمیتی نمی دادم . البته بعضی متوقع هستند که این معماران پاسخگوی بعضی سوالات هنری یا نظری روز باشند و مانند آنچه در دانتشگاهها برایشان توضیح داده اند ، پاسخگو باشند .
این کارامکان پذیر نیست .باید کنار دست آنها نشست ، در کار آنها دقت کرد و زبان آنها را فهمید . این معماران زبان خاص خود را دارند . در چند دهه قبل می شد از اطلاعات این معماران استفاده کرد ولی متاسفانه کمتر کسی به این کار اقدام نمود . تعداد زیادی ا زآنها دیگر در میان ما نیستند ، خدا همه آنها را بیامرزد . پیش ازاین من برای شما ، مثال استاد محمد علی را آوردم و گفتم که او چگونه موضوع جالب توجه هنجاررا بر روی زمین نکیز می کرد .
آنها مطالب زیادی را سینه به سینه حفظ کرده اند که یک از آنها را زمانی که من به دکتر هشترودی انتقال دادم ، او گفت که نه در ریاضیات شرق و غرب آن را دیده است .
من در ۵۵ سال گذشته هم شاگردی آنها را کرده ام و هم در کنار آنها بوده ام . بعضی از مطالب را حتی از یک کارگر ساده که در حال کار کردن بوده یاد گرفته ام .برای نمونه ترسیم پنج ضلعی بوسیله ریسمان است که با دو میخ ، ریسمان و گونیا انجام می شود . اگر از او توضیح روش را با فرمول بخواهی حتما به تو جواب نخواهد داد. این به وسیله این ابزار رادیکال ۵ را می ساخت و سپس پنج ضلعی را از روی آن رسم می کرد .
این کار خارق العاده ای بود آنها در عمل اینها را یاد گرفته بودند . این وظیفه ماست که این مطالب را ابتدا یاد بگیریم ، آن را بفهمیم و سپس به عنوان یک موضوع مورد تحقیق مطالعه قرار دهیم . برای نمونه یافتن پاسخ اینکه چگونه معمار گذشته با کمال راحتی و با داشتن یک ضلع ازیک پنج ضلعی می توانسته آن را رسم کند .
همانگونه که بارها عرض کرده ام معماری ایران را از لحاظ هنری باید رفت و دید . با دیدن آثارمتوجه می شویم که این معماری شنیدنی نیست بلکه دیدنی است .در اینجاست که انسان پی می برد که تاسفی هم ندارد که تا به حال کتابی درباره این معماری نوشته نشده است.
اما درحال حاضر باید درباره آنها نوشت زیرا اغلب این آثار صدمه دیده و در حال زوال می باشد . در شهرهای تاریخی ما خانه های وجود دارد که به حد تکامل خود رسیده بودند و با وجود زیبایی خیره کننده خود ، همه دارند ازبین می روند ، تعداد زیادی از آنها نیز ازبین رفته اند . خانه نواب رضویها ، یکی از خانه های شاخص یزد را من اینگونه ثبت و ضبط کردم .
در یک تابستان گرم که دوستان در زیرزمین خنک آن نشسته بودند ، من گریان در خرابه های ان می گشتم و آن را اندازه گیری و بازنگاری می کردم . این کار توسط یکی از همکارانم خانم مهندس اسدی ترسیم شد و در نهایت آنچه ارائه شد کار فوق العاده ای بود .بعدها وقتی دانشجویان را برای بازدید به آن محل فرستادم ، پس از بازگشت گفتند که چنین اثری در آنجا وجود ندارد . پس از مراجعه به آنجا کار تعمیر شده را دیدم که با آنچه در اصل بود کاملا متفاوت داشت.
از ان آثار چند نمونه دیگر هنوز باقی مانده است که می توان از آنها بی نهایت استفاده برد .
به نظر من دیدن بنا ، فهم آن و بهره گیری از افراد متخصص قدیمی و آشنایی باروش کار آنها و استنباط از گفته ها و اعمالشان ، اصلی ترین بخش تحقیق در معماری گذشته ایران است.
انتخاب موضوع (در معماری ایرانی برای تحقیق و مشکلات خانه ها و بافتهای قدیمی و تاریخی ) :
دربحثهای مربوط به معماری ایران باید به بعضی موضوعات کاربردی توجه خاص بشود . چیزی که با کمال تاسف در دانشگاههای ما نادیده گرفته می شود . ازطرف دیگر به موضوعاتی تا حدی خیالی نیز پرداخته میشود برای مثال « ایستگاه قطار در کره زهره !» و چیزهای دیگر نظیر این . البته علت آوردن این مثال ، نشان دادن جنبه غیر کاربردی و صرفا خیالی بعضی موضوعات است . ما می توانیم درباره موضوعاتی کار کنیم که به جنبه کاربردی آن بیشتر توجه شود . موضوع مسکن درحال حاضر از بزرگترین مشکلات و گرفتاریهای جامعه است .
نداشتن مسکن دغدغه قشر بزرگی از جامعه به خصوص جوانان است و این مشکل به وضع خطرناکی تبدیل شده است . درگذشته یک روستایی با مصالح بوم آورد و دم دستی ، خانه خود را می ساخت و هر وقت نیاز بود آن را تعمیر می کرد .
ولی حالا بعضی مصالح مانند آهن و سیمان از دور دست برای او بار میشود و خانه ای با دو یا سه اتاق برای او ساخته می شود . حال اگر گوشه ای از خانه او خراب شود چه باید بکند ؟ آیا دوباره باید از تهران برای او مصالح فرستاده شود ؟! باید این مشکل را حل کرد . البته من نمی گویم که باید استفاده مجدد از طاق و خشت داشته باشیم ، به خصوص در مناطقی که یکبار زلزله آمده است اصلا نباید از طاق استفاده کرد .
اما در بسیاری مکانها هنوز می توانیم از مصالح بومی برای رفع مشکل مسکن استفاده کنیم و نیازی را که داریم به خوبی برطرف نماییم . این کارها باید از دانشکده های معماری ما شروع شود .
موضوع مسکن می تواند از سالهای نخست در دانشکده – وقتی که دانشجو پروژه مسکن دارد – ارائه شود و این کار چندین بار در سالهای مختلف تکرار گردد . در این موضوعات نه تنها خانه روستایی بلکه موضوع آپارتمان را در تهران برای یک خانواده ۴ نفره یا خانواده پر جمعیت ارائه نمود .از دانشجو یک طرح منطقی خواسته شود و اینکه چگونه می توان خانه ای با صرفه طراحی کرد . من آرزو داشته ام چنین کارهایی را ببینم ولی متاسفانه تا به حال به ندرت در پروژه ها و پایان نامه ها به این نوع موضوعها بر خورده ام
موضوع دیگر تحقیقاتی می تواند بافتهای قدیم و احیاء بافت محلات تاریخی باشد . در بافتهای کهن این کشور سرمایه های عظیمی وجود دارد . آیا این سرمایه ها باید مانند زباله از طرف شهرداریها در خندق ریخته شود ؟ از دست دادن این سرمایه ها حیف است . این حرف به معنی آن نیست که مردم را مجبور کنند که در داخل خرابه ها زندگی کنند . به خاطرم می آید که صحبتی درباره محله عودلاجان داشتیم .
یکی از دوستان در مقاله ای در روزنامه نوشته بود که : « پیرنیا می گوید که مردمان این محله در این خانه ها بنشینند تا او سالی یکبار از باغ زیبایش بیاید و شما را نگاه کند . اگر اینجا زیباست شما بیا اینجا زندگی کن و ما شما را تماشا کنیم !»، البته این منطقی نیست که ما به آنها بگوییم با این مشکلات باید در این مکانها زندگی کنید .شاید بخشی از این مشکل تقصیر من بوده باشد که به ساکنان این محلات اجازه نمی دادیم که دخل و تصرفی د رخانه ها داشته باشند .
باید به مردمی که به علت خرابیهای موجود آن را رها کرده اند و آنجا متروک مانده است حق داد .محله ای که نه آب نه برق نه گاز درست دارد حتی بعضی وقتها هیچ چیز ندارد و قابل سکونت نیست . گاهی من می بینم که خانه ای در یکی از این محلات خراب شده و به صاحبخانه گفته شده است که حق دست زدن به آن را نداری و از طرف دیگر نیز کمکی به او نمی شود . همچنین برای برخی چیزها دولت هم نمی تواند کمکی ارائه دهد .فرضا در گره سازی شده ای در خانه ای نیاز به ترمیم داشته باشد . این کار هزینه های زیادی می خواهد که از عهده تشکیلات دولتی ما خارج است .
اما می توان درباره راه حلهای دیگر برای احیای محلات فکر کرد . زمانی من پیشنهاد نمودم که در جلسه ای مورد استقبال قرار گرفت به خصوص از طرف مرحوم مصطفوی. برای نمونه محله یوزداران یزد را بررسی می کنیم که دارای یک کوچه اصلی است این کوچه را می توان با هزینه کم تعمیر کرد بدین ترتیب که زمین آن سنگ فرش یا آژیانه شود (سنگهای تخم مرغی شکل که در میان بندهای آجری با نقوش مختلف قرار می گیرد ) .
این کار چند حسن دارد یکی اینکه تعمیر آنها آسان است و اگر سنگی کنده شود می تو.اند به آسانی جایگزین شود و کاربرد آن از آسفالت و بتن حتما بهتر است . همچنین روشی مرسوم در بیشتر شهرهای ایران بوده است و ما نمونه های زیبای آن را در شهر دزفول با نقشهای متنوع می بینیم . در شمال ایران نیز با روش مخلوط با آجر بزرگ و سنگ کار شده است .
دیوارهای کوچه ها را نیز می توان کاهگل کرد . انچه در نمای کوچه می ماند سردر خانه هاست . این سردر ها را می توان تمیز و مرتب کرد و آنهایی را که نیاز به تعمیر دارد مرمت و نواقص آن را برطرف نمود . در اینجا اگر صاحبخانه استطاعت تعمیر آن را نداشت دستگاههای مسئول باید به آنها کمک کنند . واقعا احیاء کنه سر در یک خانه قدیمی به وسیله یک نفر مقدور نمی باشد . تعمیر ، نظافت و بر طرف کردن نواقص سردر نیز کار یک نفر نیست . برای نمونه اگر یک در چوبی را بخواهند تعمیر کنند پرداخت هزینه آن از طرف یک پولدار هم بر نمی آید .
در یک دسته بندی کلی از کیفیت خانه ها در محلات قدیم ، می توانیم آنها را به سه دسته تقسیم کنیم : نخست خانه هایی که اصلا قابل استفاده نیست . به ساکنان این خانه ها نمی توان گفت شما در این خانه ها زندگی کنید ، آنها انسان هستند و اگر کسی این نظر را داشته باشد باید به او گفت « خودتان در آنجا زندگی کنید !». باید به او اجازه داده شود که با همان حجم و ارتفاع و با حفظ فضای باز یا همان مساحت حیاط که در اصل داشته است ، خانه ای بسازد .
او را نیز در انتخاب نوع مصالح آزاد بگذاریم تا حدی که با شرایط اقلیمی محل سازگار باشد . برای نمونه دیده شده که در شهرهایی چون کاشان و یزد خانه ها را سنگ روکار می کنند . این واقعا کشنده است و خانه را تبدیل به یک کوره می کند . در اینجا بهترین نوع مصالح کاه گل ارزه است ( یا کاهگل دم گیری ) که گزش آفتاب را می گیرد و از طرفی رنگ زیبایی دارد . دلایل این نوع کارها را می توان به مردم آموزش داد و به آنها فهماند که هم عمل به آن ساده است و هم برایشان ارزانتر تمام می شود . با توجه به حجم و ارتفاع ساختمانهای قدیمی سازنده به راحتی می تواند دو یا سه طبقه در آن بسازد .
فضای حیاط خانه را می توان به همان شکل و اندازه حفظ کرد اما در طرح جدید می توان تغییراتی در آن ایجاد کرد . همچنین در طرح جدید سعی شود پنجره ها رو به کوچه باز نشود . اگر این ویژگیها رعایت شود ، وقتی از کوچه گذر کنیم خواهیم دید که خانه سردر و دیوارهایی تمیز و همچنین فضایی مناسب در داخل دارد که ساکنان آن می توانند در آنجا راحت زندگی کنند .
دسته ای دیگر از خانه ها را در بافتهای قدیمی ، خانه های قابل تعمیر تشکیل می دهند . معمولا صاحبان این خانه ها استطاعت ندارند تا به روش علمی آنها را تعمیر کنند . در اینجا باید سازمانهای مربوطه ، به آنها هم از لحاظ مالی و هم از لحاظ فنی کمک کنند به نحوی که ساکنان آنها احساس راحتی نمایند .
بعضی از خانه ها پدر سالاری هستند که معمولا بسیار بزرگ می باشند . زندگی کردن در این خانه ها برای یک خانواده دشوار است و تعمیر آنها از عهده ساکنان آن بر نمی آید . حتی جارو کردن و نظافت این خانه ها نیاز به ده نفر نیرو دارد . ما نمی توانیم از ساکنان این خانه ها توقع داشته باشیم که بتوانند از ان محافظت کنند و ان را سالم نگاه دارند .اینها می توانند به راحتی به موسسات عام المنفعه مانند مدرسه تبدیل شود .
اغلب این خانه ها به راحتی می توانند عملکرد مدرسه را داشته باشند همانگونه که در شهر یزد خانه رسولیان به دانشکده معماری و شهرسازی تبدیل شد . اغلب محلات قدیمی نیاز به تعدادی دبستان و دبیرستان دارند و با تعمیر این خانه های بزرگ این مشکل را می توان مرتفع کرد. برای تعمیر این خانه ها کارهای متنوعی می توان انجام داد . مانند تجدید کاهگل ها و فرش مجدد فضاها ، گچ کاری اتاقها ، بازسازی تاقهای شکسته شده و تغییر عملکرد اتاقها . اتاقهای کوچک می توانند برای مقاصد اداری استفاده شود و اتاق طنبی و ارسی به سالن تبدیل شود.
یکی از مشکلات بزرگ ساکنان این محلات ، نداشتن درمانگاه می باشد . برای نمونه بعضی می گویند که وقتی زنی پا به ماه می باشد و زمان وضع حمل او فرا می رسد تا رساندن مادر به بیمارستان هر دو از بین خواهند رفت و این حرف درستی است . یکی از این خانه های بزرگ به راحتی می تواند تبدیل به یک زایشگاه شود . اگر ما امکانات را به آنها دادیم و همه تجهیزات را در اختیار آنها گذاشتیم دیگر بهانه ای وجود نخواهد داشت و از همان کوچه ۵/۱ متری می توان مریض را با برانکا به درمانگاه رساند . این کارها از نگرانی ساکنان این محلات می کاهد .
این محلات نیز مانند محلات جدید همه امکانات رالازم دارند مانند شعبه اداره ثبت ، کلانتری ، شهرداری ، فضاهای درمانی و آموزشی ، که خانه های بزرگ را می توان به این کارها اختصاص داد .این در صورتی عملی خواهد شد که زیر نظر یک نهاد مسئول ، مانند میراث فرهنگی و با د نظر گرفتن شرایط فنی دقیق محلات را باز پیرایی کنند و در صورت وجود موانع و نواقص ، آ نها را مرتفع سازند . به این ترتیب این محلات برجا خواهند ماند ولی اگرکاری د این زمینه صورت نگیرد تا چند سال دیگر چیزی از آنها باقی نخواهد ماند . همچنانکه در یزد و کاشان و دیگر جاها مشاهده می شود که چه بر سر محلات قدیمی آمده و چند خیابان از داخل آنها رد شده است . بقیه نیز اینگونه خواهند شد .
الهام گرفتن از معماری سنتی – رون – پنام – عدم تقلید :
یکی از موضوعات مهم برای دانشجویان و محققان معماری می تواند بحث چگونه الهام گرفتن از معماری گذشته باشد . در اینجا باید توجه داشت که الهام گرفتن با ادا درآوردن فرق دارد . در حال حاضر به محض اینکه می گوییم یک ساختمان ایرانی یا اسلامی طراحی کن یا بساز از قوسهای جناغی و مانند آن استفاده می کنند . آنچه که ما در معماری گذشته به عنوان جناغی می بینیم به این خاطر بوده است که این فن از پیشرفته ترین فنون ساختمانی زمان خود بوده است مانند انچه در جناغیهای دور میدان نقش جهان مشاهده می کنیم .
جناغی وسیله ای بوده برای پوشش دهانه های بیش از ۳ متر . اما این کارها در حال حاضر به چه معنی می باشد ؟ این کارها وقتی در شهرهای بزرگی چون تهران انجام می شود دیگر منطق ندارد ، نمی توان به ان الهام از هنر ایران گفت ، این اسمش ادا در آوردن می شود .
اما موضوعهایی وجود دارد که می توان به آنها الهام گرفتن از هنر ایران گفت . آنچه که در آنها منطق وجود دارد .یکی از آنها که در گذشته توجه زیادی به آن داشته اند ولی در دوره معاصر توجهی به آن نشده موضوع ” رون ” است . ” رون ” در اصطلاح معماری به معنی جهت است و همانگونه که می دانیم در ساخت شهرها و جهت بنا از سه رون راسته ، اصفهانی و کرمانی استفاده شده است .
حال مختصرا توضیح می دهیم که رون چه بوده و عدم توجه به آن چه مشکلاتی دربر داشته است . رون راسته ، به بنا جهتی شمال شرقی – جنوب غربی می داده است .مانند آنچه در شهرهای کاشان ، تهران ، یزد و تبریز داشته ایم . یکی از عوامل تاثیر گذار در انتخاب این رون قرارگیری شهرها در مجاورت یک کوه یا چند کوه بوده است . برای نمونه شهر یزد بین شیر کوه و کوه خرانق قرار گرفته است . در گذشته این اعتقاد وجود داشته است که قرار گیری شهر در جایی که بالای آن به وسیله کوه گرفته شده باشد مشکلات متعددی خواهد داشت .
برای نمونه شهر ری به وبا خیز بودن مشهور بوده است . زیرا در شمال شهر ری کوه تبرک ( بی بی شهربانو) قرار داشته و جای آن چندین بار تا به حال عوض شده است . این یک واقعیت است . به تهران امروز نگاه کنید و گرفتاری این شهر را ببینید .گاهی اعلام می شود که برخی از مناطق مرکزی از آلوده ترین مکانهاست و تردد در آنجا برای مردن خطرناک است . البته برای تهران باید فکر اساسی شود ولی در سایر شهرها می توان رونهای سابق را در نظر گرفت .
رون اصفهانی جهتی از شمال غربی به جنوب شرقی دارد . همانگونه که می دانیم اصفهان بین دو کوه صفه و آتشگاه قرار دارد و این جهت جوابگوی این شهر بوده است . در بناهای این شهر رعایت این رون شده است . میدان نقش جهان دقیقا نشان دهنده این جهت است . هنگامی که استاد علی اکبر هنرمند بزرگ اصفهان اقدام به ساخت مسجد امام می کند ، به زیبایی تغییر جهت را حل کرده است .
من به خاطر دارم هنگامیکه آندره گدار وارد این مسجد می شد در جایی که نام استاد نوشته شده بود به رسم احترام به آفریننده این شاهکار بزرگ و فوق العاده ، کلاه خود را بر می داشت . در اصفهان و در اغلب نقاط فارس مانند شیراز و تخت جمشید با توجه به وجود کوههای متعدد آنها از رون اصفهانی استفاده شده است .
رون کرمانی جهتی شرقی –غربی دارد . در کرمان چون کوهها در شمال و جنوب آن قرار دارند و شهر همدان به خاطر وضع باد و برف که از دره عباس ] آباد[ به طرف شهر می وزد از این رون استفاده شده است . در شهرهایی چون یزد و کاشان اعتقاد دارند که جهت شرقی – غربی نکبت بار است . در حال حاضر عدم مراعات این موضوع باعث مسائل عدیده ای در بعضی شهرها چون یزد شده است .
در گسترش جدید شهر در محله صفائیه متاسفانه جهت صحیح به کار گرفته نشده است . بدون اینکه قصد توهین داشته باشم باید بگویم که شهرساز این بخش مهندس اداره ثبت بوده است . اما آنها به دنبال بهره برداری هرچه بیشتر از زمین می باشند و با همین منطق تعداد زیادی خانه ا به جهت کرمان ساخته اند . این گونه خانه ها در تابستان بسیار گرم و در زمستان بسیار سرد است و قابل سکونت نیست .
یکی دیگر از موضوعاتی که می تواند مورد توجه قرار گیرد مسئله پنام است و بهره گیری از آن است . پنام یعنی عایق که شامل عایقهای رطوبتی ، حرارتی و عایق صداست و هر سه را در بر می گیرد . برای اینکه به اهمیت موضوع بیشتر پی ببریم نمونه هایی را ذکر می نمایم . همانگونه که در خانه های یزدی مشاهده می کنیم بخشهایی از آنها رو به شرق است اما متمایل به جنوب ، در این بخشها اتاقهایی که ساخته شده در نما تابش بند دارند . در اتاقهای سه دری و پنج دری با زحمت و مخارج زیاد تابش بندها را که تیغه های باریک عمودی و افقی هستند ، ساخته اند .
با وجود این تیغه ها در زمستان اتاقها غرق آفتاب می شوند . ولی در ساعتهای اولیه صبح تابستان خورشید از گوشه جنوب شرقی بیرون می آید و این تیغه ها از تابش آفتاب صبح تابستان به داخل اتاقها جلوگیری می کند و حداقل در ساعتهای اولیه صبح از اتاقها می توان استفاده کرد . در حال حاضر هم می توان پنامها را مورد مطالعه قرار داد و هم از آنها در ساخت بناهای جدید استفاده نمود .
می دانیم که در شهرهای مناطق جنگی ایران که دشمن پلید وحشیانه آنها را خراب کرد ، مدتی است بازسازی شروع شده است . ]سالهای ۷۰و ۷۱[ سازمانهای مختلفی در شهرهایی چون دزفول و دیگر مناطق خوزستان در حال خانه سازی هستند . اگر سازندگان این مسائل را رعایت نکنند مردم نمی توانند در آن خانه ها زندگی کنند . با تکنیک پیشرفته روز می توان این تیغه های نازک و کم خرج را با مصالح مختلف ساخت .
اما بر عکس میبینیم که ساختمانهایی که در تهران ساخته می شوند برای صرفه جویی در هزینه ، اسکلت فلزی را بر پا کرده و روی آن را همه شیشه می کنند . این روش اصلا با وضعیت اقلیمی تهران سازگار نیست ، متاسفانه این کار در دیگر مناطق نیز عمل می شود .
یک از دیگر موضوعهای تحقیقی در بخش پنام ، ساخت دو پوشها می باشد . معمولا در بخشهایی از ساختمان که دهانه آن کم بوده است از طاق دو پوش استفاده می کردند . برای اجراء ، ابتدا طاقی با خیز کم می زدند و طاق دیگر با فاصله در بالای آن قرار می گرفت . با توجه به این که فاصله بین دو طاق کم بوده است ، با خشت این دو را به هم وصل می کردند . بدین ترتیب یک طاق سبک در زیر و طاق اصلی روی ان قرار می گرفت .
سپس روی طاق اصلی را کنو می زدند و در نهایت سقف را برای خواب بر روی بام صاف می کردند . این باعث می شد که حرارت در تابستان از بالای بام به پاین ، در اتاقها اثر نکند . همچنین با توجه به سرمای زیاد زمستان به خصوص در شهری مانند یزد ، سرما به داخل اتاقها کمتر نفوذ کند .
البته این به معنی اجرای ان در حال حاضر در شهری چون تهران نیست . به دلیل گرانی زمین در شهرهای بزرگ نمی توان دیوار۱/۵ متری چینه ای ساخت اما با تکنیک پیشرفته روز دنیا ، می توان جانشینی برای آن یافت . چرا باید در خانه ای که نشسته ایم به راحتی صدای همسایه را بشنویم و یا اگر میخی به دیوار کوبیده شود در همه جای ساختمان صدای ان شنیده شود . برای حل این مشکل می توان از مصالح مختلف استفاده کرد .
کاربرد صحیح پشم شیشه می تواند مشکل را حل کند ( اما نه آنگونه که شنیده ام پشم شیشه را گذاشته و روی ان بتن بریزند .) یا اینکه از پشم شیشه با مصالح مجوف نازک ۵ تا ۱۰ سانتی استفاده کرد . این به عهده افراد متخصص است و ما می توانیم از کمک آنها بهره گیریم . باید درباره این موضوع فکر و مطالعه شود .
از موضوعهایی که در بالا آمده نمی توان صرف نظر کرد و دوباره می گویم که استفاده از معماری سنتی به معنی تقلید یا ادا در آوردن از معماری آل بویه و صفویه نیست . این کار غلط و زشتی است . با این کار زمان را گم خواهیم کرد . موضوعات بالا همه می تواند زمینه های تحقیقاتی خوبی برای دانشجویان و پایان نامه های آنان باشد .
یکی دیگر از موضوعهای جالب در تحقیقات معماری مساله هنجار است . در این باره می توان حداقل پنج کتاب نوشت . موضوع جالب دیگر برای کار ” بربست ” است در این مورد به چگونگی روش تنظیم نقشه که از موضوعات مهم در معماری گذشته ماست ، پرداخته می شود . شاید بعضی بگویند که حالا دیگر وضع تغییر کرده و مانند گذشته « اتود » نمی کنند . اما آنها نمی دانند که چقدر استفاده از پیمون و گنجاندن پیمونها در طراحی ، به آنها کمک خواهد کرد .
درحال حاضر موضوع روش طراحی بناهای مذهبی به خصوص مساجد اهمیت زیادی دارد .همانگونه که پیشتر گفته شد تا صحبت از ساخت این گونه بناها پیش می آید تعدادی چفد جناغی را در نما می سازند . اگر چفد ها با همان مصالح گذشته ساخته شود اشکالی ندارد اما در بعضی بناها به دروغ آن را به کار می برند . ساختمانی بتنی را می سازند و در نما چفد های جناغی به کار می برند .
در روبروی ساختمان دانشگاه تهران ( سر در اصلی ) ، بنایی مکعب شکل را ساخته و در جلوی پنجره ها با استفاده از نبشی ، خم کردن و آویزان کردن آنها قوسهایی را ساخته اند که حالا هم از بدنه اصلی جدا شده اند . بعضی اعتقاد دارند که اگر ما یک مسجد را بدون جناغی بسازیم مردم آن را به عنوان مسجد قبول ندارند .
اما در اینجا یک سوال وجود دارد : آیا تا به حال ساخته ایم که ببینم مردم قبول دارند یا نه ؟ ما در نقاط مختلف مساجد بدون جناغی داریم مانند مساجد ابیانه ، مسجد گزاوش بناب در آذزبایجان یا خوانسار . این مساجد تماما با سقفهای چوبی ساخته شده اند و نقشه های چهارگوش دارند ودر نوع خود بسیار زیبا می باشند . د مسجد ملا رستم مراغه ما حتی یک انحناء نداریم و در تمام آنها مردم نماز می خوانند. یکی از دوستان صحبتی در این زمینه می کرد . او می گفت همانطور که ما مثلا یک روحانی را از لباس او می شناسیم مسجد را نیز از عناصر آن مانند گنبد ، جناغی و منار می شناسیم .
من این حرف را قبول دارم اما یک سوال در اینجا مطرح است : آیا لباس روحانیان ما در این زمان با لباس روحانیان در چهارصد سال پیش هیچ فرقی نکرده است . عکسهایی که از زمان قاجار به جای مانده است این را نمی گوید . ما تغییراتی در لباس داشته ایم . از طرف دیگر باید در نظر داشت که دین ما یک دین جاودانی است و معماری ان نباید متوقف شود .ما باید به همت چند جوان کارهایی ارائه کنیم ، اگر مردم آنها را نپذیرفتند آن وقت این بحثها صحیح است . اما به نظر من تقلید اینگونه دروغ است و ساخت یک بنای بتنی با گذاشتن ماسکی روی ان نوعی توهین است ! در این باره باید فکر کرد و این موضوع نیاز به تحقیق دارد .
منابع تحقیق :
یکی از بخشهای مهم در هر تحقیق استفاده صحیح از منابع مختلف است . منابع موجود برای یک تحقیق در معماری گذشته ایران را می توان به دسته تقسیم نمود :
۱) منابع با ارزش قدیمی متون اسلامی
۲) منابع معاصر ایرانی و خارجی
۳ ) خود بنا
اهمیت نحوه استفاده از منابع تاریخی آنگونه که باید متاسفانه برای دانشجویان هنر و معماری ما روشن نشده است . اصولا شاید این عیب وجود داشته باشد که دانشجویان در دانشکده ها آنگونه که باید به تاریخ اهمیت نمی دهند . دانشجویان باید تشویق بشوند که به کتب تاریخی که انگشت شمار هستند مراجعه کنند . متاسفانه عدم آشنایی با تاریخ به گونه ای است که بعضی هنوز نمی دانند که صفویه اول بوده است یا قاجاریه .
این عیب بزرگی است و برای اصلاح آن باید از دانشگاهها آغاز کنیم . در یک پژوهش معماری ، پژوهش تاریخی بخش قابل ملاحظه ای از آن را تشکیل می دهد .نمونه ای از نحوه کاربرد منابع تاریخی را در کتابهای با ارزش یادگارهای یزد و خاک یزد اثر ایرج افشار می توان مشاهده نمود .
ایشان تمام کتابهای تاریخی در باره یزد ، از تاریخ جعفری تا دیگر کتابهای بعدی را مطالعه کرده و چکیده آنها را در کتابهای خود آورده است .استفاده از منابع تا حد زیادی کار را برای خواننده آسان می کند . می توان چنین کاری را برای همه شهرها که درباره آنها منابعی وجود دارد انجام داد . نمونه های دیگر انجام شده برای کاشان ، شیراز و … وجود دارد که می توان به خوبی از آنها استفاده کرد .
به نظر من در یک تحقیق معماری ، به خصوص دانشجویان که پایان نامه های خود را درباره موضوعات تاریخی می نویسند باید حتما و حتما چند کتاب مسالک و ممالک را مطالعه کنند . مسالک و ممالک کتابهای جغرافیای تاریخی هستند . نویسندگان آنها اغلب مجبور بودند مسیرهای مختلف را پیاده طی کنند و یک یک آبادیها را بسنجند و آثار آنها را ببینند پس نوشته های آنها مستند است و برای ما بسیار مفید می باشد به خصوص برای مکانهایی که بناهای آنها کاملا از بین رفته است .
به نظر من یکی از بهترین کتابهای مسالک و ممالک برای محققان ، به خصوص دانشجویان ، کتاب ابواسحاق ابراهیم اصطخری می باشد . خوشبختانه از این کتاب یک ترجمه فارسی قدیمی خوب به جا مانده که بسیارشیوا و روان است و همه دانشجویان می توانند آن را به فارسی بخوانند . در اینجا باید این نکته را یادآور شوم که دانستن زبان عربی برای پژوهندگان هنر و معماری امری ضروری و الزامی است .
این زبان در هر صورت ۱۴۰۰ سال زبان علمی ما بوده و نمی توان منکر آن شد . دیگر کتب مسالک و ممالک که تعداد آنها نیز زیاد است برای مراجعه سفارش می شوند مانند ابن خرداد به ، مقدسی، فارسنامه ابن البلخی و نزهه القلوب .
یکی از کتابهای خوب که متاسفانه توجهی به آن نشده است کتابی از زکریا بن محمد قزوینی است . این کتاب درباره آثار و احوال شهرها نوشته شده است .برای نمونه در این کتاب به عنوان تنها منبع موجود از مسجد جامع ساوه و سر در بزرگ آن یاد شده است و به نقل از همین کتاب گویا بزرگترین سردر را درجهان اسلام داشته است که در حال حاضر فقط یک منار آن باقی مانده و بقیه آن از بین رفته است .
همچنین اشاره به کتابخانه بزرگ خاتونی در مسجد جامع دارد و مطالب زیاد دیگری که می توان از آنها خیلی خوب استفاده کرد . فکر می کنم این کتاب هنوز به فارسی ترجمه نشده است اما عربی آن نیز طوری نیست که نتوان ان را فهمید .
با توجه به چاپ و نشر کتابهای متعدد در ایران هنوز تعداد زیادی از کتب مسالک و ممالک به فارسی ترجمه نشده اند . هرچند که بخش هایی از آنها به صورت مقاله هایی توسط اساتید بزرگواری چون مینوی و عباس اقبال و دیگران ارائه شده اند . متاسفانه ما از خیلی چیزها غافلیم . برای نمونه ما شیعه هستیم و چهار کتاب اصلی داریم : یکی از ابو جعفر محمد بن یعقوب کلینی ( کافی ) و دو کتاب از ابو جعفر محمد بن حسن طوسی و یک کتاب از ابو جعفر محمد بن علی بن حسین یعنی ابن بابویه . این چهار کتاب هنوز چهار ترجمه خوب فارسی ندارد .
در حالی که حکومت جمهوری اسلامی برقرار است انتظار بیشتری برای ارائه این کارها می رود . خوشبختانه ما دانشمندان و مترجمان خوبی داریم . دانشکده های معماری نیز می توانند برای استفاده دانشجویان از این کتب ، اقدام به ترجمه آنها نمایند .
از کتابهای با ارزش دیگر ، سفرنامه ناصر خسرو است که متاسفانه راجع به ایران مطالب کمی دارد . او از طبس یاد می کند به دلیل اینکه انجا به او خوش گذشته است و این شهر را زیباترین جاها می داند . البته مولوی هم می گوید :
جغد را ویرانه باشد جای و بس/ او چه داند وصف بغداد و طبس
ناصر خسرو از مسیر طولانی کویر با زحمت گذر کرده و به طبس رسیده است . در آنجا شهری آباد را با دو باغ قشنگ دیده است . حاکم اسماعیلی آنجا نیز از او دعوت کرده و در نهایت ، شهر برای او خیلی جلوه داشته است به همین دلیل تعریف زیادی از آن کرده است .
ناصر خسرو شرح بسیار خوبی از بناهای قدس دارد که می تواند نمونه بسیار خوبی برای پژوهش باشد . شرح او درباره قبه الصخره است . او این بنا را طوری شرح می دهد که می توان به خوبی و دقیقا ان را بازنگاری کرد و نقشه انچه را که در زمان ناصرخسرو وجود داشته است می توان دوباره ترسیم نمود . او در ابتدا کاری انجام داده است که برای پژوهشگران خیلی اموزنده و مفید است .
او یک واژه نامه را در ابتدای کار آورده است . برای نمونه تعریفی که از ستون و عناصر مشابه ارائه می دهد بسیار جالب است . او به ستون به طور کلی می گوید ستون اما اگر قاعده آن گرد باشد به آن استوان می گویند . البته هر دو آنها یکی است اما این تعاریف برای شرح آسانتر موضوع است . یا برای نمونه آنچه را فرنگی ها پیلاستر (_Pilaster) می نامند ( نیم ستون چسبیده به دیوار ) او ” پیل پایه ” می نامد . او اشاره دقیق به تعداد ستونها ، فاصله آنها ، ارتفاع بنا ، نقشه و نمای بنا دارد و همانگونه که گفتم می توان آن را به خوبی بازنگاری کرد . البته گنبد موجود در زمان صلاح الدین ایوبی ساخته شده است و کتیبه و کاشی ان به اسم او می باشد که در زمان ناصر خسرو طور دیگری بوده است .
این کتاب را اقلا باید دانشجویان معماری بخوانند . خواندن نثر ناصر خسرو نیز لذت بخش است زیرا دارای موسیقی خاصی است و یک نثر ساده نیست . این کتاب می تواند راهنمای خوبی برای بازنگاری بعضی ساختمانهای به جا مانده باشد . همانگونه که ناصر خسرو به جزئیات مختلف اشاره دارد محققان به خصوص دانشجویان نیز می توانند چنین شرحی از بناها داشته باشند .
منابع معاصر ایرانی :
علاقمندان به تحقیق درباره ایران به خصوص دانشجویان می توانند به منابع معاصر که به وسیله تعدادی از دانشمندان و متخصصان نوشته شده است مراجعه کنند . تعداد این اثار کم است اما من مختصرا اشاره ای به بعضی از آنها خواهم نمود .
مرحوم محمد تقی مصطفوی در راه شناسایی معماری گذشته ما زحمت بسیار کشیدند . ایشان در رشته حقوق تحصیل نمودند و ابتدا به عنوان مترجم زبان فرانسه در اداره باستانشناسی مشغول به کار شدند . اما به دلیل علاقه و مطالعه و تحقیقات وسیع ، ایشان در زمینه معماری و باستانشناسی کارهای خوبی ارائه نموده اند . کتاب اقلیم پارس مرجع خوبی برای تحقیق می باشد . همچنین می توان گفت که حدود نود درصد کتیبه هایی را که در کتابهای گدار آمده است ایشان خوانده اند . یکی از تخصصهای ایشان خواندن خط میخی مشکل بود
آثار مرحوم دکتر بهرامی نیز آثار خوبی است . مرحوم عباس زمانی نیز دارای اثار با احساسی هستند علیرغم اینکه ایشان معمارنبودند.
با کمال تاسف به علت ضعف حافظه ام نام تعداد زیادی از اساتید بزرگوار را به خاطر نمیاورم ، این به معنی نادیده گرفتن بعضی از افراد دانشمند تلقی نشود . آثار دیگری از دکتر لطف الله هنر فر ، دکتر بهروز حبیبی و بسیاری دیگر می تواند به عنوان مرجع استفاده شود .
منابع خارجی :
از نویسندگان و محققان خارجی چند نفر هستند که بیشتر از همه شناخته شده می باشند و من سعی می کنم درباره آنها کلیاتی عرض نمایم .
از ان میان آرتور پوپ زحمات زیادی کشیده است و کارهای او می تواند قابل استفاده برای محققان و دانشجویان باشد . از جمله کارهای خوب او گردآوری موضوعات مختلف است . او معمار نبود ولی نه تنها بلکه در هنرهای دیگر نیز با یافتن متخصصان درباره موضوعی از انها مقاله می خواسته و سپس در کتابش چاپ می کرده است . با همه اینها می گویم « خانه خدا داند ، در خانه چیست ».
درک بعضی چیزها از معماری ما برای یک غیر ایرانی مشکل است .برای نمونه درباره اتاق کرسی و درک و فهم ان ، کسی می تواند بهتر بنویسد که یک شب تا صبح پشت آن خوابیده باشد و این است که جوانان محقق که خوشبختانه علاقمند هستند خیلی خوب می توانند از این کارها انجام دهند .
گیرشمن کتاب خوب و جامعی در دو جلد درباره چغازنبیل نوشته است به خصوص اگر توجه داشته باشیم که این بنا تا حالا زیر و رو شده است . البته با کمال تاسف گیرشمن خود ، خیلی چیزها را دور ریخته است . برای نمونه نمای چغازنبیل مانند یک کتابخانه بزرگ بوده است و یک رگ د میان روی آجرهای آن مطالبی نوشته شده بود ، اما تعداد زیادی از این آجرها همراه با خاک برداری به داخل خندقها ریخته شده است . در صورتی که اگر فرد دلسوزی آنجا بود می توانست از انها نسخه برداری کند و بعدها به ترجمه و تفسیر آن بپردازد . متاسفانه در آن زمان ما در ایران کسی را نداشتیم که این کار را انجام دهد .
دونالد ویلبر دو کتاب درباره معماری ایران نوشته است . یک کتاب او درباره معماری اسلامی زمان ایلخانان است . او زحمت زیادی برای این کتاب متحمل شده است اما با کمال تاسف در قسمت فنی آن و بخش نیارش درترسیم چفدها و طاقها اشتباهاتی دارد . در بعضی از بخشهای کار او ، این فکر تداعی می شود که شاید به او اشتباه یاد داده اند .در بخش چفد ها آنچه که از غیاث الدین جمشید کاشانی نقل شده است مانند ترسیم چفد چمانه مستند است اما بقیه ترسیمها با کاری که معماران انجام می داده اند وفق ندارد. معماران ما ازپرگار برای ترسیم چفدها استفاده نمی کردند بلکه از تقاطع دو بیضی استفاده می کردند .
ترسیم بیضی با پرگار بر روی زمین کار آسانی نبوده است ولی آنها از تقاطع بیضی ها انواع چفدهای جناغی و یا بیزها را به دست می آوردند . همچنین برای رسم بیزها از نصف بیضی با فواصل کانونی مختلف استفاده می کردند که هیچکدام از این روشها در کار او نیامده است .
ویلبر همچنین در ارائه تاریخ چند بنا اشتباه کرده است . البته من نمی دانم تشخیص خود او بوده یا اینکه اینگونه به او گفته شده است . برای نمونه گنبد جبلیه کرمان در زمره آثار ایلخانی آمده است در صورتی که د کتاب تاریخ کرمان که به همت دکتر باستانی پاریزی تصحیح شده است ، این گنبد را قدیمی تر از این تاریخ می داند . گنبد علویان در همدان نیز از آثار دوره ایلخانی معرفی شده است ، در صورتی که این بنا از زمان آل بویه می باشد .
در همدان خاندان علاالدوله همدانی از ساداتی بودند که از طرف مادری نوه صائب بن عباد وزیر معروف هستند . در هر حال اصل بنا از زمان آل بویه است که بعدا روی ان کار شده است . بنای هارونیه در طوس نیز همین مشکل تاریخ گذاری را دارد . تاریخ بنای اصلی به پیش از ایلخانان باز می گردد اما ملحقاتی از دوره های مختلف به خصوص تیموری دارد . ولی اصل بنا شباهتی به آثار ایلخانی ندارد .
دونالد ویلبر زحمت زیادی برای کتاب باغهای ایرانی کشیده است و نمونه های بسیار خوبی ارائه نموده است . ولی نتوانسته باغسازی ایران را نشان دهد و از اصول باغسازی ایران هیچ صحبتی نکرده است . مطالبی در باغسازی ایران وجود دارد که حتما باید به انها اشاره شود . این مطالب و جزئیات شاید از خود باغ مهمتر باشد .
برای اینکه مقایسه ای با کار ویلبر داشته باشیم من به اختصار رئوس آن را ذکر می نمایم . همانگونه که می دانیم در باغهای مغرب زمین سعی می کرده اند خیابان اصلی در محور باغ قرار گیرد ولی در ایران برعکس آن بوده است و خیابانها در دو طرف باغ قرار داشته اند و در وسط آن ” میان کرت ” طراحی می شده است .میان کرت ، کرت بزرگی است که از ساختمان اصلی تا ساختمان سر در امتداد دارد و در داخل آن درخت نمی کاشتند .
در میان کرت بیشتر اسپست می کاشتند که سبزه خیلی قشنگ و خوشبویی است .این سبزه در هنگام جوانه زدن زیباست و وقتی بزرگ می شود گلهایی دارد ، وقتی هم درو می شود باز هم رنگ آن جلوه خاصی دارد . به نظر من ازچمن زیباتر و مفیدتر است . کاشتن اسپست در میان کرت باعث می شده است که منظر ساختمان گرفته نشود .
برای نمونه درباغ دولت آباد یزد ، اگر در وسط بایستیم از یک طرف ساختمان سردر و از طرف دیگر ساختمان اصلی را می بینیم . راهها در دو طرف میان کرت قرار گرفته اند و از اتاق ارسی وارد ساختمان اصلی می شده اند . این ساختمان از سه طرف راه دارد و قسمتی که در محور طولی قرار می گیرد بسیار زیباست .
ویلبر به بعضی از باغهای مهم از جمله باغ دولت اباد اشاره ندارد . اگر او ابتدا مطالعه ای درباره نحوه باغسازی و چگونگی استفاده از درختها و محل انها و بحث بهره وری از فضای سبز داشت شاید می توانست کار بهتری ارائه دهد . این مساله که درباغهای ایرانی سعی می کردند حتی یک بوته بی مصرف نداشته باشند از مسائل مهم قابل بررسی است . همچنین به سوالهای دیگری نیز می توانست بپردازد برای نمونه اینکه چرا بسته به نوع اقلیم از درختان مختلف استفاده می شده است .
چرا برای نمونه درجایی درخت سرو ، کاج وصنوبرو درجایی دیگرسرو،کاج و ارغوان در کنار هم قرار می گرفته اند. در هر صورت یکی از این سه درخت می بایست خزان داشته باشد و سرو و کاج همیشه سبز هستند و یکی از آنها خزان می شود و تنوع بع باغ می داده است . این درختان دو دالان سبز و بسیار زیبا در هرطرف میان کرت درست می کرد. درپای این درختان که آبروان می گذشت چند نوع گل محمدی ، زرد و مشکیجه می کاشتند .
از گل محمدی گلاب می گرفتند و از گل زرد د ر حلوا پزی ، خوراک پزی و تهیه دارو استفاده می کردند ، کلا گل بیهوده نمی کاشتند . چقدر مناسب است که در شهرهایی چون کرمان و کاشان که آب برای خوردن کم است ولی مقدار زیادی اب و هزینه صرف چمن کاری می شود ، اسپست می کاشتند تا هم زمین قوت بگیرد و هم خوراک دام باشد و هم خیلی زیباتر از چمن است .
یکی دیگر از نویسندگان کتابهایی راجع به ایران ، آندره گدار است که ایشان رئیس دانشکده ما و استاد من بود و حق ناشناسی است که بخواهم از او ایرادی شخصی مطرح کنم ، من از این کار خیلی پرهیز می کنم .
آنچه که درباره کارهای اندره گدار می توان گفت همکاری نزدیک مرحوم مصطفوی و مرحوم دکتر بهرامی با ایشان بوده است به طوری که معروف است در بعضی جاها زحمت اصلی کارها به عهده این دو نفر بوده است . برای نمونه بازدید از بناها و بررسی انها توسط این دو نفر انجام میشده است ، سپس کار در آثار ایران به زبان فرانسه و به عنوان کتاب « هنر ایران » به چاپ می رسیده است .
ولی بعدها ایشان رنجشی پیدا کرد که بیشتر مربوط به ادامه اقامت او در ایران بود . پس از ان کمی اخلاقش تغییر کرد و مطالب تنقید آمیزی نوشت . مثلا مادام دیولافوآ را مسخره می کند و می گوید مادام اعتقادداشته است که ایرانیها مخترع زردآلو تا موشک بوده اند ! گدار در کتابهایش اشتباهات زیادی درباره معماری ایران دارد .
درباره منابع قدیمی ایرانی ، پیشتر گفته شد که کتابهای مسالک و ممالک بی نظیری وجود دارد .همچنین درباره اصطخری و کار او بحث شد .با توجه به اینکه او راهدار بوده تمام راهها را پیاده طی کرده و دیده است . او در مسافتهای مختلف پردسنگ می گذاشته و مسافتها را تعیین می کرده است .در کتاب او به خیلی مسایل اشاره شده است از جمله فاصله آبادیها ، منزلها، لنگرها (اقامتگاهها) ، راههای بین آبادی ها و … . با توجه به این ویژگیها و از جمله اهل فارس بودن او می توان گفت حداقل حرفهایش درباره فارس از همه معتبرتراست .
او بسیار روشن فیروز آباد یا شهر گور باستانی را که درزمان اردشیر ساخته شده است ، معرفی می کند . گدار و بعضی از محققان پس از او آتشکده فیروز آباد را کاخ می دانند . در صورتی که لازمه کاخ بودن داشتن تاسیسات است که آنجا ندارد .
اصطخری از آتشکده فیروز آباد و از محل نگهداری سه آتش مقدس یاد می کند . همچنین ایشان اصرار دارند که آنچه در معماری ایران به نام تربال وجود دارد از ریشه تترا پیلون است . در صورتی که این واژه ریشه در معماری محلی بیشتر نقاط ایران دارد . هنوز هم وازه تالار و تلار در بعضی محلها استفاده می شود . در زبان پهلوی از تلوار به معنای تالار استفاده می کردند . وازه قدیمی تربال به مرور زمان عوض شده و به تلوار و تالار تغییر یافته است . هنوز هم در زبان عربی به ساختمانهای بلند و آسمانخراشها تربال می گویند .
گدار عقیده دارد که طاق و تویزه مانند آنچه که در نیاسر و بعدها در معماری ایران به کار گرفته شده است مربوط به شیوه معماری گوتیک است . این بنا چگونه می تواند از زمان ساسانی باشد اما شیوه به کار رفته از زمان گوتیک باشد ؟ این بنا با تویزه های گچ و نی و با سنگ مورق تقریبا به صورت مکعب و مکعب مستطیل ساخته شده و یک بنای بسیار فوق العاده است . گنبد این بنا توسط ماکسیم سیرو که درباره او صحبت خواهم کرد تعمیر شده است .
اظهار نظر گدار این است که طاق و تویزه ایرانی و افزیری که آنها داشته اند فقط برای تجسم شکل گنبد در فضا بوده و هیچگونه کار استاتیکی نمی کرده است . آن هنر در حد عالی در معماری گوتیک دیده می شود و متاسفانه این از جمله مواردی است که صحیح به نظر نمی رسد . در این مورد باید توسط پژوهشگران ما تجدید نظر شود .
البته باید تعصب را به طور کلی کنار گذاشت و اگر چیزی از جای دیگر تاثیر پذیرفته است ، باید بیان کرد .هنر هنرمندان ایرانی این بوده که بدون هیچ تعصبی سعی می کردند هر چیزی را از بهترین نوع آن بردارند و آن را برساو کنند . آنها چیزهای اضافی آن را از بین می بردند و اگر چیزی کم داشت به آن اضافه می کردند و متناسب با زندگی و سلیقه ایرانی آن را تغییر می دادند . تغییراتی که با اقلیم ، سلیقه و زندگی مردم و باورهای مذهبی آنها مناسبت داشت .
به هر حال نمی توان این نکته را نادیده گرفت که او بسیار زحمت کشیده و در حد توان ، معماری ایران را معرفی کرده است .
استاد بزرگوار روانشاد ماکسیم سیرو معماری ایران را بهتر از همه محققان خارجی می شناخت . او برای شناخت معماری ایران زحمات و مشقات بسیاری را متحمل شد . برای نوشتن کتاب کاروانسراهای ایران تمامی آنها را خودش اندازه گیری کرد . تعدادی از این کاروانسراها در جاهای بسیارترسناک و دور افتاده بود . او شبها را در کنار مار و عقرب و جانوران دیگر می گذراند و کار خود را انجام می داد .
البته این به معنای صحیح بودن همه کارهای او نیست . برای نمونه او اصرار دارد که اتشکده ابیانه بنایی پیش از اسلام بوده است در صورتی که چنین نیست و بنا از دوره اسلامی است . هرچند که اتشکده است . او حتی سعی کرده است که چفد های جناغی را به صورت بیز درآورد که این صحیح نیست . او هر کتاب و مقاله ای را که درباره آثار و معماری ایران نوشته است ، بسیار دقیق ، محققانه خوب و با شناخت کامل است.
کارهای او می تواند مورد استفاده دانشجویان و محققان ایرانی باشد . برای نمونه او جزوه ای کوچک درباره بخش باستانی مسجد جامع یزد که حالا از بین رفته است دارد . این کارفوق العاده است و خوشبختانه به طور مفصل توسط آقای کرامت الله افسر در کتابی که توسط سازمان حفاظت آثار باستانی به چاپ رسیده ، آمده است .همچنین بخشی از این مقاله درکتاب یادگارهای یزد ایرج افشار به چاپ رسیده است .
سیرو ، قسمت از بین رفته مسجد جامع را که اگر وجود داشت خیلی برایمان مفید بود به دست خود اندازه گیری و بازنگاری کرده است . کار او یادگاری است برای همه ما . او همچنین مقاله ای درباره آتشکده نیاسر کاشان دارد و این بنا را او تعمیر کرده است .
بنا :
پیشتر عرض کردم که ماکسیم سیرو با تمامی خطراتی که برای او وجود داشت و با وجود مار و عقرب و … در زمانی که وسیله ای مناسب برای حمل و نقل وجود نداشت در کاروانسراها می ماند و کار خود را انجام می داد . انتظار می رود دانشجویان و محققان جوان ما که طاقت بیشتری دارند چنین کارهایی را انجام دهند . آنها باید به مکانهای مورد مطالعه بروند ، درباره نحوه زندگی مردم در بنا ، چگونگی ساخت و بسیاری چراهای دیگر پرسش کنند . برای نمونه سوال شود که چرا در طراحی خانه ها آبریز یا مستراح را در دورترین محل قرار می دادند . آیا تعمدا این کار را می کرده اند ؟ چرا با وجود راهروها و دالانهای خیلی طولانی که می توانست جایگاه خوبی برای آبریز باشد آن را در نقطه ای دور می ساختند .
آیا مخصوصا از این کار پرهیز می شده است ؟ یا سوال دیگر اینکه مکان آشپزخانه در کجای نقشه خانه قرار داشته است ؟ چرا در بیشتر خانه ها در گوشه شمال غربی قرار می گیرد ؟ هرچند که جواب سوالهای یاد شده را در جاهای مختلف گفته ام اما هنوز جای کار دارد . مثلا درباره مکام آشپزخان هدر شمال غرب ساختمان گفته اند که معمولا درتابستانها از آشپزخانه کمتر استفاده می شد و در طول روز اصولا چیز پختنی نمی خوردند و بیشتر چیزهایی مانند کشک و خیار و مانند ان می خوردند . بنابر این آشپزخانه در تابستان کمتر مطرح است و در زمستان بیشتر استفاده داشته است و چون اتاقهای زمستانی در بخش شمالی و غربی خانه قرار داشتند بنابر این این مکان مناسبترین جا برای آشپزخانه بوده است .
سوال دیگر می تواند درباره اندرونی و بیرونی خانه ها باشد . سوالهای مختلفی در این باره مطرح است . چرا راهرو پیچ خورده است ؟ معمار برای این کار خود را بسیار زحمت داده است تا راه را اینگونه پیچدار بسازد و اینکه معمار عناصر مختلفی را از بدو ورود طراحی کرده است . برای ورود به خانه ابتدا وارد کنه می شویم ( تو رفتگی سکودار) سپس داخل کریاس شده و از دو طرف یا گوشه ها به اندرونی و بیرونی می رویم ، از هیچکدام از آنها نمی توان داخل فضاها را دید .
در روند تحقیق باید سوالهای زیادی از ساکنان در محل شود . اگر به داخل خانه ای می رویم باید اگر می شود حداقل در آن نوع خانه ها زندگی کرد . من نمی گویم ادای گذشتگان را د آورند اما باید حداقل ازکسانی که هنوز در این خانه ها زندگی می کنند درباره نحوهزندگی اشان در خانه ها ، کاربرد فضاها و دیگر موارد سوال کنند .
سوال دیگرمی تواند درباره بادگیرها باشد .شکاف بادگیر ، جهت آن ، نوع بادهای خوب و بد در محل ، بادهایی که ریگ روان به همراه دارند و دهها سوال دیگر می تواند پاسخ داده شود . مانند آنچه درباره خانه ها گفتم درباره بادگیر نیز صحت دارد . انسان تا زیر بادگیر باغ دولت آباد ننشیند نمی فهمد مکش یعنی چه و اگر در زیر هوای کشنده زیر بادگیر ننشیند نمی فهمد بادگیر یعنی چه .
سوال اینکه چرا در اردکان و یزد نوع بادگیرها با هم متفاوت است ؟ چرا در اردکان بادگیر یکطرفه داریم و در یزد بادگیر چهارطرفه ؟ اینها باید بروند و دقیقا کار را بررسی کنند و از کسانی که اطلاع دارند سوال کنند . اینطور نباشد که به محل بروند و یک نقاشی بکشند و آن را رنگ و روغن بزنند ( پیشترها ما به آن حاج آقا پسند می گفتیم ) این کارها به نظر من ارزش ندارد .
بخشی از کار می تواند بازنگاری باشد . در این کارها سعی کنند از اهل محل پرسش کنند . برای نمونه درباره خانه های روستایی درباره اجزاء مختلف آن سوال شود . سوال شود که چرا کته ( فضای کوچک طاقدار در زیر سکوها ) در خانه ساخته شده است ؟ یا اینکه دلیل ساخت سکو چیست ؟ چرا تنور در این مکان قرار دارد ؟ اینها را نیز می توان با مکانهای دیگر مقایسه کرد . برای نمونه در سواد کوه تنورد رجایی سقف دار و بیرون ساختمان قرار دارد .
اما در کاشان ، یزد و کرمان تنور در داخل آشپزخانه است و مکانی خاص دارد .چرا در بعضی از فضاها مانند آشپزخانه و آبریز ازسقف نور می گرفته اند و از هرنو استفاده می شده است . باید از افراد سالمندی که هنوز هستند تحقیق کنند یا خودشان به مفهوم ان برسند و علت آن را بفهمند . اگر این کارها بشود چیز مفیدی خواهد شد وگرنه بازنگاری که با بزک کردن همرا باشد وقت تلف کردن است.
گردآوری توسط: تحقیقستان
سلام ممنون
موفق باشید