عاشورا رستاخیزی علیه ضلالت و جهالت
عاشورا رستاخیزی علیه ضلالت و جهالت
در میانهٔ آتش و خون در منطقه, امسال بار دیگر دهها میلیون نفر در ناامن ترین منطقه جهان به سوی کربلا حرکت می کنند حرکتی بی نظیر در تاریخ جهان و اسلام که اکنون به یک رسانه زنده و پویا تبدیل شده است و نام امام حسین ع را به صورت روزافزون در افکار جهانیان زنده می نماید اما زیبایی این حرکت چنان که باید و شاید رسانه ای نمی شود و چه ایراد به دیگران, که حرمت امام و امامزاده را متولیان آن متاسفانه به درستی نگه نمی دارند در ادامه بیشتر بخوانید.
هزاران کتاب و تحلیل در باب واقعه عاشورا در طی قرون نوشته شده و به دنبال تحلیلی مبتنی بر این حادثه برآمده است. در این میان، رویکردهایی مبنای این قیام را کسب حکومت معرفی کرده اند و با استدلال های به زعم خویش عقلانی سعی نموده اند با رد علم امام(ع) بر این تصویر دامن زنند؛ برخی دیگر انقلاب سیاسی در مقابل استبداد مطلق حاکم را علت واقعه دانسته اند و عده ای نیز سویه ای صرفا واکنشی یا انفعالی را برای این واقعه در نظر گرفته اند. پژوهش حاضر با تحلیل موضوعی روایات و نقد نظریه های فوق الذکر، به کلام معصوم و روند و سیاق آن در طول زمان پرداخته و تفسیر دیگری بر این مبنا عرضه نموده است.
مقدمه
در میانهٔ آتش و خون در منطقه، امسال بار دیگر دهها میلیون نفر در ناامن ترین منطقه جهان به سوی کربلا حرکت می کنند؛ حرکتی بی نظیر در تاریخ جهان و اسلام که اکنون به یک رسانه زنده و پویا تبدیل شده است و نام امام حسین(ع) را به صورت روزافزون در افکار جهانیان زنده می نماید؛ اما زیبایی این حرکت چنان که باید و شاید رسانه ای نمی شود و چه ایراد به دیگران، که حرمت امام و امامزاده را متولیان آن متاسفانه به درستی نگه نمی دارند!
اگر بدانیم که این اخبار و اطلاعاتی که در اختیار داریم، حاصل چه زحمات بی بدیلی در تاریخ اسلام و محصول فعالیت چه پاکانی است و در چه دوران سیاه اختناق و خفقان آوری این مصائب تحمل شده است تا ما وارثان نام و یاد امام حسین(ع) و یاران باوفایش باشیم، هرآینه دست تأسّف بر دست زده و آه خجلت برمی کشیم و بر بی کفایتی و بی اقدامی خویش فریاد سر خواهیم داد!
اما چه کنیم که در این فرصت استثنایی که در هیچ برهه ای از تاریخ برای تشیّع وجود نداشته است، نغمه ای هماهنگ با آهنگ حرکت علوی سردهیم. امروز که پول و حکومت و رسانه در اختیار ماست؛ دیگر چه عذری برای بی عملی خویش داریم؟ اکنون دیگر بایست هر مؤمنی یک رسانه باشد و فهم صحیحی از کربلا و عاشورا داشته باشد. باب شعور را باید در کنار باب شور صرف گشود. نغمه احیای شعائر، نغمه ای احساسی نیست؛ مقدمه ای حیاتی برای معرفی معالم دین است. همان گونه که «شعائر» به معنای معالم و نشانه های حدود الهی و دین خداست: «و حملوا الشعائر علی المعالم أی معالم حدود الله».
ایضا در راه هدف حیاتی حضرت اباعبدالله(ع) که همان بیرون آوردن جهانیان از حیرت و ضلالت محض به سوی نور و شناخت نمادهای دین و ایمان و امامان راستین بر زمین است کما اینکه در زیارت اربعین حضرت می خوانیم: «بذلَ مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهاله و حیره الضلاله». اگر امام(ع) از یک سو باب اصلاح در امت جدّش را هدف خروج از مدینه اعلام می نماید، بذل خون مطهرش را جهت بیرون آمدن جهانیان و تمام بندگان خدا از جهالت و حیرت گمراهی عنوان می نماید.
جالب است که آنچه در کلام امیرالمؤمنین(ع) در زمان حکومتش می خوانیم، از حیث الفاظ و عبارات مشابه با کلامی است که اباعبدالله(ع) در زمانی که حکومت در دست امویان است، بیان نموده و در هر دو عبارت دقیقا بی رغبتی به حکومت موج می زند؛ امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود: «اللهم إنک تعلم أنه لم یکن الذی کان منّا منافسه فی سلطان و لا التماس شئ من فضول الحُطام، ولکن لنرُّد المعالم من دینک، و نُظهر الاصلاح فی بلادک، فیأمن المظلومون من عبادک، و تُقام المعطلهُ من حدودک: خدایا، تو می دانی آنچه ما به دنبالش هستیم، به خاطر علاقه به سلطنت یا چنگ افکندن به چیزی از حطام دنیا نیست، بلکه بدان جهت است که نشانه های دین تو را به جامعه بازگردانیم و اصلاح را در شهرهای تو آشکار سازیم، تا بندگان ستمدیده ات امنیت یابند و حدود اجرا نشدهٔ تو به اجرا درآید.»
امام حسین(ع) نیز فرمود: «اللّهم إنّک تعلم أنّه لم یکن ما کان منّا تنافسا فی سلطان، و لا ملتماسا من فضول الحطام ولکن لنُری المعالم من دینک و نظهر الإصلاح فی بلادک، و یأمن المظلومون من عبادک و یعمل بفرائضک و سننک و أحکامک: خداوندا، تو می دانی که آنچه [در اعتراض به ظلم و فساد و منکر] از جانب ما صورت گرفت، نه در طمع سلطنت و جاه بود نه در طلب ازدیاد ثروت و مال، بلکه می خواهیم نشانه های دینت را ارائه کنیم. شهرهای تو را اصلاح کنیم، بندگان مظلوم تو احساس امنیّت کنند و به فرائض، سنن و احکام تو عمل نمایند.»
چند نتیجه از سیاق دو روایت فوق به دست می آید:
۱٫ روایتی از تاریخ که تک بعدی نگری در آن موج می زند و هدف از حرکت سیدالشهدا(س) را کسب حکومت معرفی می کند، امری باطل است.
۲٫ در فاصله شهادت پیامبراکرم(ص) تا خلافت امیرالمؤمنین(ع) بسیاری از معالم دین جابجا شدند (معالم جمع مَعلم یعنی نشانه ها و علامت هایی که در بیابان یا در راهها برای راهنمایی نصب می کنند، آنچه بدان وسیله می توان راه را از بیراهه تشخیص داد). علی(ع) «بازگرداندن» این معالم به جای خویش را هدف مهمی برای خود به حساب می آورد.
عبارات امام حسین(ع) همان عبارت پدر ارجمندش است، با این تفاوت که او می خواهد معالم دین را به مردم «بنمایاند». شاید بتوان به زبان امروزی، حرکت ایشان را یک انقلاب رسانه ای جهت بیرون آوردن «دفاین عقول» (که هدف بعثت انبیا خوانده شده است) تمام بشریّت و آگاهی بخشی بدان ها در طول تاریخ جهان دانست و نه یک قیام، نبرد یا حتی انقلابی برای کسب قدرت سیاسی. کما اینکه با توجه به بیان زیارت اربعین و کلام حضرت در روایت فوق، خروج مردم از جهالت و دست یافتن به معیاری برای تمییز حق از باطل و درآمدن از حیرت ضلالت، علت بذل خون مبارک ایشان عنوان شده است. گرچه حضرت در زمان ایراد این خطبه در موقعیت حاکمیت دنیوی نبود که امکانات بازگرداندن نشانه های منحرف شده به جای خود را داشته باشد، و حد انحراف در زمان بنی امیه و بخصوص با خلافت یزید آنقدر اوج گرفته است که جای ارزش و غیر ارزش به کل عوض شده است و هر عمل زشت حاکمان صواب، و مخالفت با زشتی ها و کفرورزی های ایشان خلاف و کفرآمیز دانسته می شود و اگر در زمانی مردم دست به شورش علیه خلیفه زده بودند، امروز حاکمیت مطلق یزید کفرگو و میمون باز تحت نام خلیفه مسلمین حتی باعث کوچکترین تکان عاطفی جامعه نیز نشده و امری کاملا منطبق با سنت نبوی دانسته می شود و نقض پیمان صلح و غیر شرعی و غیرقانونی بودن بیعت با یزید نه تنها مورد طعن و رد واقع نمی شود، بلکه با منتقدان آن رفتاری مشابه با قیام مسلحانه و حتی نفس عدم بیعت با وی، خروج بر خلیفه پیامبر خوانده شده و چنان جوی ایجاد گردیده که به قول شاعر:
گر خود همه عیبها بدین بنده در است
هر عیب که سلطان بپسندد، هنر است!
۳٫ در هر دو کلام سخن از تغییرات جزئی و پیش پاافتاده نیست، بحث از انحراف اساسی آن هم در راهنماهاست، یعنی آثاری که با آنها مردم هدایت می شدند. سنت به بدعت، هدایت به ضلالت و برعکس تبدیل شده بود؛ بنابراین بنا بر نص صریح امام هادی(ع) در زیارت جامعه کبیره، زمانی که «معالم هدایت» به «علائم ضلالت» تبدیل شود، «بأبی أنتُم و اُمّی و نفسی بموالاتکُم علّمنا الله معالم دیننا و أصلح ما کان فسد من دُنیانا: پدر و مادر و جانم فدای شما، خدا در پرتو دوستی شما، نشانه ها و تابلوهای هدایت بخش دینمان را به ما آموخت، و از دنیایمان آنچه فاسد شده بود، اصلاح نمود.»
ائمه اهل بیت(ع) به عنوان آموزگار این معالم، بازگرداندن معالم دین به جای خود یا حداقل نشان دادن معالم دین به مردم و هشدار نسبت به نشانه های ضلالت را وظیفه خود می دانند و همین زمینه های اصلاح جامعه را ایجاد می کند. پس در جامعه ای که به نام اسلام، فساد به درجه ای رسیده که همچو یزیدی خلافت می یابد و باطل به مثابهٔ حق به نمایش درمی آید، امام(ع) که نه فقط زمان خویش، بلکه آینده ای را که مردمان یا الگوی خویش را از این نمادهای باطل خواهد گرفت یا اسلام را به نام این اباطیل خواهند شناخت و از آن رویگردان بلکه مخالف خواهند شد، بعینه می بیند، به منظور اصلاح امت و بلکه هدایت جهانیان، انقلابی را به طول تمام تاریخ آغاز می نماید ولو برای عدم دفن حقیقت، شهادت وعده شده خداوند و هتک و اسارت خاندان رسالت نیاز باشد و خداوند چنین مقدر نماید و دوست داشته باشد که همچون اویی را چنین ببیند.
۴٫ وقتی روایات متعدد از گفتگوی اشخاص مختلف و حتی عادی با امام حسین(ع) مبنی بر هشدار نسبت به سرنوشت این حرکت را می خوانیم، حتی اگر علم غیب امام را نپذیریم، از سخنان افرادی که ناآگاهی از سرنوشت شهادت و انقلاب برای کسب حکومت را «هدف» عنوان می نمایند، بوی توهین نسبت به ساحت یک فرد عادی را نیز می شنویم، چه رسد به ساحت امامی معصوم! اینان که قیام امام حسین(ع) را در طلب منصب دنیوی یا در نهایت کسب حکومت دنیوی برای هدایت در مسیر اخروی می دانند، غیرمستقیم حضرت را به عدم شناخت اجتماع آن عصر و زمان در حد یک فرد عادی متهم می کنند و جلوه حرکت ایشان را منحصر به یک مقطع خاص و تراژدیی حاصل از مقابلهٔ دو گروه طالب دنیا معرفی می نمایند؛ اما این کجا و آن کجا!
اینان حرکت امام را قیامی منحصر تا روز عاشورا می دانند که سرکوب شد و وقایع پس از آن که حتی به منجر به بلندشدن صدای سرزنش و حیرت یهود و نصاری و سفیران برخی کشورها نسبت به این اقدام در فضای جهنمی شام شد و انقلاب آگاهی بخشی که کار را از سبّ اهل بیت(ع) در بسیاری بلاد به سب دشمنان ایشان کشانید، نمی بینند. شاید از همین روست که یزید را یزید دیروز معرفی نموده و درصددند یزیدهای متعدد دیگری بسازند.
اینان پروژه حریف برای حذف همیشگی صدای اهل بیت(ع) و قلب و درنهایت نابودی و دفن نام خاندان عصمت(ع) را که از چند دهه پیش بروز و ظهور یافت و قرار بود در کربلا به اتمام برسد، نادیده می انگارند. (حرکت ابوسفیان برای تحریک امیرالمؤمنین(ع) برای قیام علیه خلیفه اول با بیان اینکه لشکر ما آمادهٔ حمایت از توست تا بهانه به دست عوامل پشت پرده داده شود که کار اسلام پایان یابد، نشان دهندهٔ این است که حذف معالم دین برای دفن همیشگی دین خدا نقشه ای درازمدت است تا راه امپراتوری بنی امیه فراهم شود و پاسخ هوشمندانه حضرت به وی، بیانگر خواندن دست این جریان از ابتداست گرچه کار به تحمل مصائب و فجایعی چون شهادت حضرت زهرا(ع) منتهی گردد.)
گرچه از سویی راه بر اکمال آگاهی به خاطر این جنایت بر مردمان تا روز ظهور موعود بسته شد، اما از سوی دیگر جرقه بی بدیل بیرون آمدن از جهل، زده و ملاک منحصر به فرد تمییز حق از باطل برای همیشه نمایان شده و کلید خروج از ضلالت به سوی هدایت در عصر سیاه تحجّر برای آیندگان نیز زده شد و به همین دلیل است که برخلاف غلط مشهور که «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» معرفی می شود، بنا بر قول معصوم هیچ روزی عاشورا و هیچ ارضی کربلا نمی شود.
۵٫ از سوی دیگر به نظر می آید دیدگاهی که حرکت امام را کاملا منفعلانه معرفی کرده و برای نقد «دیدگاه حکومت خواهانه یا انقلابی سیاسی جهت کسب قدرت از عاشورا»، کار را به جایی رسانده اند که وجه اعتراضی عاشورا کاملا نادیده گرفته شود و گویی امام(ع) شخصی در حال سفر بوده و کسانی جلوی راهش را گرفتند و او و یارانش را کشتند! نیز نسبت به تبعات کلماتشان کاملا آگاهی ندارند، از این بگذریم که از منظر عقلانی اینکه امام(ع) را (نعوذ بالله) فردی منفعل بپنداریم که گفتار و کردارش همیشه واکنشی است، یعنی من با فلان شخص و ایده مخالفم، حالا به هرچه می رسم آن را جوری ببینم که مخالفتم را ابراز کنم، تکلیف واقع واقعه (آن چنان که بوده نه آن چنان که می خواهیم باشد) چه می شود؟ هر سوی عدم بیعت امام یک واکنش فعال در برابر حکومت وقت است و چه نشانه ای گویاتر از رفتن تا پای جان و اسارت خاندان؟
از این دسته عده ای نیز امام را حاضر به بیعت معرفی می کنند و می گویند: ولی چون ایشان را بین کشته شدن و اسارت همراه با ذلّت مخیّر کردند، اولی را برگزید! این تفسیر با جملات و اعمال نقل شده از امام(ع) نمی خواند. اولا نامه یزید به حاکم مدینه تأکید بر گرفتن بیعت دارد و ثانیا با توجه به تهدید جانی ایشان در مدینه، امام می توانست همان را بهانه ای برای این «بیعت اجباری» ادعایی کنند و کار را همانجا فیصله دهند؛ اما با جوانان بنی هاشم به عمارت حاکم رفتند و تهدید وی را با تهدید پاسخ گفتند و در هیچ یک از مذاکرات ایشان با عمرسعد نیز چنین چیزی دیده نشده است، بلکه رفتن به مکانی حتی در بیابان ها را پیشنهاد فرمودند، اما بیعت با یزید را هرگز٫ چه آنکه رذایل یزید بیش از گناهان شخصی و حتی نوع به حکومت رسیدن و جز آن بود؛ وی در اشعارش اصل دین و وحی را تمسخر می کرد و تصور هر گونه همراهی با چنین شخصی از سوی امام حتی بر اساس تقیّه نیز بسیار بعید است. بنابراین فروکاستن امر به «نبود امکان نقد در جامعه» یا «نوع حکومت داری»، نوعی تک بعدی نگری سیاسی است و صریحترین پاسخ به این افراد نیز کلام خود حضرت است که خطاب به والی مدینه فرمود: «مثلی لا یُبایع مثله: کسی مانند من هرگز با مثل او بیعت نمی کند.» و همچنین در ابتدای کارزار فرمود:
«الا و انّ الدّعی بن الدّعی قد رَکزنی بین اثنتین بین السّله و الذّله و هیهات منا الذّله یأبی الله ذلک لنا و رسوله و المؤمنون و حجور طابت و طهرت و انوف حمیّه و نفوس ابیّه من ان نؤثر طاعه اللّئام علی مصارع الکرام: بدانید که این ادعاشده فرزند ادعاشده، اینک مرا میان دو راه قرار داده است: ذلّت پذیری و تسلیم خفّتبار، و مرگ پرافتخار و با عزّت و سرفرازی. و چه دور است از ما که ذلت و خواری را برگزینیم. خدا و پیامبرش و مؤمنان و دامان مادران پاک و رگ و ریشههای پاکیزه و مغزهای غیرتمند و جانهای ستم ستیز و باشرافت، نمیپذیرند که ما فرمانبرداری فرومایگان را بر شهادتگاه رادمردان و آزادمنشان مقدّم بداریم.»
جمع بندی و نتیجه گیری
طبق بسیاری از روایات حرکت سیدالشهدا(ع) یک علت باطنی دارد که بنا بر دستور خاص خدای متعال بوده است و حضرت برای وفا به پیمان الهی به این سفر اقدام نموده اند. همراه بردن زنان و کودکان در این سفر، قرینهٔ مناسبی است برای فهم و درک این «دستور خاص» و علت باطنی؛ لذا آن هنگام که محمد بن حنفیه از علّت خروج می پرسد، امام می فرماید: «أتانی رسول الله فقال: یا حسین اخرج الی العراق فإن الله قد شاء أن یراک قتیلا: پیامبر به نزدم آمد و فرمود: حسین! به سمت عراق برو؛ زیرا خدا می خواهد تو را کشته شده ببیند.» محمد بن حنفیه عرض می کند: «حال که چنین است؛ چرا زنان را به همراه می برید؟» فرمود: «إن الله قد شاء ان یراهنّ سبایا: خدا خواسته که ایشان را اسیر ببیند.»
اما علت ظاهری بلکه علل ظاهری خروج حضرت از مدینه و سفر به مکه و از آنجا به عراق نیز موجود بوده است و یکی از مهمترین آن، رسواسازی فردی خبیث و پست که به عنوان خلیفه به هر فسق و خباثتی دست می زند. امام درصدد است تا با شهادت خویش در عمل نشان دهد اسلامی موجود است که ستیزه جویانه تر و درنده خوتر از هر کفر، ظلمی خواهد آفرید که تمامی ظلمها و مصائب مقابل آن اندک خواهد بود؛ چنان که روایت است: یُصابُ بمُصیبه تصغُرُ عندها المصائب: [امام حسین(ع)] به مصیبتی مبتلا خواهد شد که همه مصیبت ها در برابرش کوچکند.
آن هم از سوی مذهبی که پیروانش مسلمانند، اما قتل امام و سبب سعادت خویش را به دستور یزید همو که سبب شقاوتشان، واجب و فریضه می دانند و بدان قصد تقرب می کنند! پس معلوم می شود که اساس توحید آنان نیز خراب است. عجیب آن است که این امام فرزند پیامبرشان هم هست و مهمان عده ای کثیر از ایشان. عجیب تر آنکه او را از آبی محروم می کنند که امام تا چندی پیش با دست خویش بدان ها می نوشاند، آن موقع که لشکر حرّ با عطش شدید به کربلا وارد شدند. آبی که به فرمایش اصحاب حضرت، بر سگان و خوکان هم آزاد است. و اعجب از همه آنکه به طفل شیرخواری که در قاموس هیچ مذهب و لامذهبی گناهی ندارد از قطره آبی مضایقه می کنند و شگرف تر از همه اینکه او را بی رحمانه در دستان پدر، ذبح می نمایند. اینها و غیر از اینها، همه باید به تصویر کشیده شود تا این دژخیمان ظلم و این کینه مندرسی که از همان بدر و اُحد شکل گرفته و نام اسلام بر خود نهاده این گونه رسوا شود.
آری، ثمره اسلامی که از موالیان و معالم دین فاصله بگیرد، به مقتل بردن اسلام خواهد برد: «لقد صُرع بمصرعک الإسلامُ و تعطّلت الحُدُودُ و الأحکامُ و أظلمت الأیّامُ : با کشته شدن تو اسلام کشته شد و حدود الهی و احکام تعطیل شد و روزها تیره گشت.» عاشورا یعنی بطلان مذهبی سامری ساخته که از درون دین، درصدد تخریب دین است؛ مذهبی که هزاران مرتبه پست تر و ددمنشانه تر از هر کفر و الحاد عمل می کند؛ آن هم با تحمل آن حد از مظلومیت. از این روست که در روایات با عبارات عجیب و با تهدید و ترهیب به شناخت مظلومیت ایشان ترغیب شده است:
«من لم یعرف سُوء ما أُوتی إلینا من ظُلمنا و ذهاب حقّنا و ما نُکبنا به فهُو شریکُ من أبی إلینا فیما ولّیناه: هر کس آن بدی و ظلمی را که به ما شد و حقی را که از ما ربوده شد نشناسد، با کسی که آن ظلمها را در حق ما نموده، شریک خواهد بود!»
و ما در این بین، وظیفه ای بس سنگین و عظیم داریم. اینکه این مظلومیت عظیم را خالی از هر گونه تفسیر به رأی، خالصانه و بی شائبه با استفاده از هر رسانه و به هر طریق بیان کنیم و فریاد و خروش فغان سر دهیم در مصیبتی که: «ما أعظمها و أوجعها و أفجعها و أکظّها و أفظعها و أمرّها و أفدحها فعند الله نحتسبُ فیما أصابنا و ما بلغ بنا فإنّهُ عزیزٌ ذو انتقام: [این فاجعه] چقدر بزرگ، دردناک، سوزاننده، پررنج، ناگوار، تلخ و جانسوز بود! همه این مصائب و ناگواری ها را به حساب خدا میگذاریم، که او شکست ناپذیر و انتقام گیرنده است.»
منابع
۱-ابن بابویه، محمد بن علی(شیخ صدوق)، الأمالی للصدوق، تهران: کتابچی، چاپ ششم۱۳۷۶ش.
۲-ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، قم: جامعه مدرسین، ۱۴۰۴ق.
۳-ابن طاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، نشر جهان، ۱۳۴۸ش.
۴-بحرانی اصفهانی، عبدالله، عوالم العلوم و المعارف والأحوال، مؤسسهٔ الإمام المهدی(ع)، چاپ دوم:۱۳۸۲ش.
۵-بستانی، فؤاد افرام، فرهنگ ابجدی، تهران، انتشارات اسلامی، چاپ: دوم ۱۳۷۵ش.
۶-شریف الرضی، نهج البلاغه(للصبحی صالح)، نشر هجرت، ۱۴۱۴ق.
۷-طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، نشر مرتضوی، چاپ سوم: ۱۴۱۶ق.
۸-طوسی، محمد بن الحسن، تهذیب الاحکام، دارالکتب الاسلامیه، ۱۴۰۷ق.
۹ــ مصباح المتهجّد، بیروت، مؤسسهٔ فقه الشیع، ۱۴۱۱ق.
۱۰-علامه مجلسی، بحارالأنوار ، دار إحیاءالتراث العربی، بیروت، ۱۴۰۳ق.
گردآوری توسط: تحقیقستان