انشا صدای زنگ اخر
انشا صدای زنگ اخر
زنگ آخر در هر مدرسه زمانش فرق دارد. هر کس نسبت به شنیدن این زنگ، عکس العملی دارد. من نمی دانم شاید زنگ آخر از طرف خدا می آید، شاید… .
وقتی که صدای زنگ آخر را به گوشم می شنوم، وقتی است که کمترین انرژی را دارم و در حال غش زدنم. زنگ آخر، وقتی که چاپلوسان را در حال چاپلوسی می بینم، اعصابم به هم می ریزد و انرژی باقی مانده در ناحیه شکمی ام که توسط غده کبدم به گلیکوژن تبدیل شده بوده، به گلوکز تبدیل می شود و به ماهیچه هایم می رود.
اما وجدانم این انرژی را کنترل کرده و اکثر وقت ها به دیوار کنارم منتقل می کند.خلاصه طرف شانس می آورد.
ولی زنگ آخر نکات مثبتی هم دارد. به طور مثال نشان از پایان مدرسه به طور موقت دارد و همیشه بعد از زنگ آخر به خودروی سرویسم سوار می شوم و بر روی صندلی های نرمش می نشینم و نسیم دلنشین و آلوده شهرم، اهواز،به صورتم می خورد.به فکر فرو می روم. فکر های رنگین، سیاه و سفید و…
دیدن اعمال افراد دیگر هم لذت مخصوص به خود را دارد. بعضی ها می خندند، بعضی فحاشی می کنند و بعضی معتادند و به مانند حلزون مرده راه می روند. راننده سرویس ها هم که به زبان محلی خود، عربی، حرف می زنند. و به ندرت کسی متوجه می شود که چه می گویند.
وزنه نکات مثبت زنگ آخر بر روی ترازو سنگینی می کند.و فکر کنم که نظر بیشتر دانش آموزان،به جز پاچه خواران عزیز،این است که زنگ آخر باید زودتر زده شود. چه بهتر بود اگر این اتفاق می افتاد… .