انشا درمورد ولادت پیامبر
انشا درمورد ولادت پیامبر
مطلبی که در ادامه گرداوری شده است یک انشا درمورد ولادت پیامبر میباشد که بطور مختصر و مفید درباره ولادت ایشان توضیح داده شده است و اماده بهره برداری میباشد. انتظار میرود بعد از استفاده یک صلوات برای سلامتی ایشان ختم فرمایید.
او کیست؟
اویی که “امین” می نامندش؟
نه نمی خواهم تو را توصیف کنم یا شرح کوتاهی بر زندگی ات بنویسم.
اصلا مگر می توان از تو نوشت و تو را کامل توضیح داد؟
تو به هیچ کلام و نوشتاری نمی آیی ای محمد امین.
بگذار در این چند خط، آنچه از یاد و نام و زندگی ات بر من رفته است بنویسم، گرچه این کار هم ممکن نیست. اما چه کنم که دلم امان نمی دهد.
به هر بهانه ای سراغ تو را می گیرد.
حال چه بهانه ای بهتر از ولادتت، بهتر از روزی که نور وجودت برای ابد جهان را روشن کرد و مارا از تاریکی های دنیا نجات داد.
به یاد آن چوپان و حضرت موسی افتادم، چوپانی که به زبان خودش با خدا راز و نیاز می کرد.
من هم همان چوپانم، اگر در حد کمال تو نمی توانم بنویسم مرا ببخش، مرا به عشقی که به تو دارم ببخش.
پس نامه ام را در حد بضاعت و توانم شروع می کنم :
ای محمد، ای رسول خدا تولدتت مبارک. ولادت تو را باید به همه ی جهان تبریک گفت که تو پیام آور مهر و محبتی.
چگونه می توان زادروز کسی را فراموش کرد که به برکت وجودش خداوند بلند مرتبه، راهنمای سعادتش را، قرآن مبین را برای بشریت نازل کرد. چگونه می توان از یاد برد، بر زمین قدم گذاردن کسی را که هنوز که هنوز، مسلمانان جهان با شنیدن نامش بر او و خاندانش درود و سلام می فرستند.
نه، ما تو را فراموش نمی کنیم ای محمد امین، ای بالاترین و بهترین خلق زمین.
برای بشریت امروز که مجبور است برای آرام کردن تشویش درونش، به پول و مقام و نام و … چنگ بزند، قرآنی که تو برای ما آوردی پناه گاهی ست که گرد و غبار روزمره ی دلمان را در آن بتکانیم و پرتوی از انوار آن را چراغ راه کنیم.
این چه لذتی ست که از شنیدن آیه به آیه این کتاب آسمانی در دلم موج می زند؟
این چه شوری ست که یاد و نام تو و اهل بیتت در دل ما مسلمانان می اندازد؟
این چه عشقی ست که هرجا نامی از تو باشد به قلب ما هجوم می آورد؟
خیلی وقت ها با خودم فکر می کنم که کاش ۱۴۰۰ سال پیش به دنیا آمده بودم تا می توانستم وجود تو را از نزدیک احساس کنم، گاهی با شیطنت می اندیشم که کاش می توانستم کل روز حواسم را به تو معطوف کنم و در لحظه ای که تو مرا نمی بینی به سمتت بشتابم و بتوانم در سلام کردن از تو پیشی بگیرم، می دانم که غیر ممکن است اما خیالش که ممکن است … .
کاش می توانستم پشت سرت نماز ظهرم را اقامه کنم که با طلوع خودت اذانش را بر بام های مدینه سر داده اند.
آخ که چه لذتی می توانست داشته باشد شنیدن سوره ی حمد با صدای ملکوتی تو، چه نورهایی را میتوانستم ببینم که حوالی تو می تابند و چه آرامشی را می توانستم احساس کنم که از تو ساطع می شد.
بودن در مکه و مدینه در زمان تو چه حال و هوایی می توانست داشته باشد ای محمد امین.
غر غر کردنها و خیال بافی هایم را ببخش، که این روزها در قعر قلبم تنها یاد و نام تو را مزه مزه می کنم.
می گویند بوی عطرت هوش و حواس از سر همه می برده است، من چه بگویم که عطر وجود و نامت عقل از سر من پرانده است.
رسم است که هرکس هر سال روز تولدش را جشن می گیرد و نزدیکانش هدیه هایی برایش در نظر می گیرند تا به او بگویند که از بودن او در کنارشان خوشحال اند، حال میلاد توست بگو کدامین هدیه است که در مقام و اندازه ی تو باشد؟
ای رسول خدا، ای آخرین پیام آور حق ، ولادت توست و به جای اینکه ما بتوانیم هدیه ای درخور منزلتت تقدیم ات کنیم، باز هم این تویی که با سخنان و رفتار آسمانی ات، با لطف معجزه ات و یادی جاودانه که از زندگی خود به جا گذاشتی، به ما هدیه ای بس گرانبها دادی، هدیه ای که تنها می توانیم در مقابلش قدردان باشیم.
و همینطور می دانیم که تو توقعی به بهای هدیه ات از ما نداری ، همینکه به آن یگانه ترین وجود دنیا که تو از جانبش آمده ای ایمانی قلبی بیاوریم و واجبش را بجا بیاوریم و از منکرش دوری بگزینیم تو را کافی ست.
امیدوارم که بتوانیم قدر هدیه ی بی مثال ات را بدانیم و از عهده ی توقع ناچیزی که از ما مسلمانان داری برآییم.
ولادت مبارک ای پیام آور رحمت … .